به دینا می گم: من بعضی وقتها یادم می ره.. مثلن قبلنها یادم می رفت ساندویج هات داگ دوست ندارم و سالی یه بار امتحان می کردم و دوباره یادم می افتاد من اصلن اینو دوست ندارم !!
دینا می گه: و هر سال یادت می رفت خربزه نباید بخوری.
می گم: آره !! بعد از اینکه گلوم شروع می کرد به سوزش و تا چند روز صدام در نمی اومد و خفه می شدم یادم می افتاد من آلرژی دارم!
ولی دینا تو یادت باشه! می ترسم یادم بره.. تو یادت باشه سال آینده من به هیچ عنوان نمی رم کانون! یادت نره هاااااااا ! می ترسم یادم بره این روزها را.. تو یادت باشه ولی! سال دیگه نباید قبول کنم. می فهمی؟ نباید..
می گه باشه! یادم می مونه..
Monday, July 28, 2008
مبادا یادم بره
Posted by Donya at 7/28/2008
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 comments: