Friday, May 1, 2009

گاهی نترسیدن هاست که ترس دارد

4 comments:

asal said...

می فهمم...
بخصوص وقتی همیشه با همین نترسیدن ها میری جلو ولی..
نمی دونم چطور بگم ولی
می فهمم حرفتو
راستی می خواستی به راننده بگی نه دست خودمه که قدمم چطوری باشه، شمام زیاد حرف نزن که ممکنه کلا طلسمت کنم همه اش بد بیاری عجب آدمی بوده ها
(دقت کردی چقدر غیرتی شدم!)

گلامور said...

بعضی وقتها باید نترسید...

روح الله said...

ترس، ترس و ترس...باید رهایش کنم و بس

asal said...

چرا نینیویسی؟