می گوید 24 ساله شدم
می گویم مگر 63ای نبودی؟ خب 25 سالگی ات تمام شد..
می گوید اشتباه می کنی! 24 سال تمام شد
می گویم 88 را منهای 63 کن. می شود 25. 25 سال تمام شده.
می گوید 88 که هنوز تمام نشده
می گویم مگر اردیبهشت به دنیا نیامدی؟ وقتی 27 اردی بهشت 64 یک سالگی ات تمام شده.. پس نیازی به تمام شدن سال نیست. همان 27 اردیبهشت 88 هم 25 سالگی ات تمام می شود..
گیج و گنگ نگاهم می کند. انگار که یک مسئله ی ریاضی پیچیده گذاشته اند جلوی رویش و از حل آن عاجز ست
همانطور که بچه ی یک ماه را یک ساله حساب نمی کنند. بچه ی یک ساله هم شمع یک ماهگی اش را فوت نمی کند. بلکه پایان یک سالگی اش را جشن میگیرد..
خنده ام می گیرد که بعد از 20 سال و 30 سال هنوز یک تفریق ساده برای دوستان عزیز مثل معادله ی چند مجهولی گنگ و عجیب غریب ست
می گویم مگر 63ای نبودی؟ خب 25 سالگی ات تمام شد..
می گوید اشتباه می کنی! 24 سال تمام شد
می گویم 88 را منهای 63 کن. می شود 25. 25 سال تمام شده.
می گوید 88 که هنوز تمام نشده
می گویم مگر اردیبهشت به دنیا نیامدی؟ وقتی 27 اردی بهشت 64 یک سالگی ات تمام شده.. پس نیازی به تمام شدن سال نیست. همان 27 اردیبهشت 88 هم 25 سالگی ات تمام می شود..
گیج و گنگ نگاهم می کند. انگار که یک مسئله ی ریاضی پیچیده گذاشته اند جلوی رویش و از حل آن عاجز ست
همانطور که بچه ی یک ماه را یک ساله حساب نمی کنند. بچه ی یک ساله هم شمع یک ماهگی اش را فوت نمی کند. بلکه پایان یک سالگی اش را جشن میگیرد..
خنده ام می گیرد که بعد از 20 سال و 30 سال هنوز یک تفریق ساده برای دوستان عزیز مثل معادله ی چند مجهولی گنگ و عجیب غریب ست
1 comments:
در این یه مورد ما هم زیاد کل کل می کنیم تو تفلدا
اخرشم هیچکی حرف اون یکی رو قبول نمی کنه