Sunday, April 26, 2009

من دلم رنگ جدید می خواهد و کوتاهی موها و یک تنوع درست حسابی و کلی جینگیلی های هیجان انگیز رنگی رنگی.. یکی بیاید دست مرا بگیرد و از خانه ببرد بیرون.
ساعت از 5 گذشته و اصلن تکان خوردن سخت ست انگار. یک ور ذهنم و وجودم یکجا نشینی می خواهد و در خانه ماندن و اصلن از این چهاردیواری اتاق تکان نخوردن و حبس کردن فضایش تا ابد.. به واسطه ی تمام روزهایی که نبوده ام و نیستم و نخواهم بود.. که من دلم تنگ میشود برای این چهاردیواری حتی. برای این لیوانهایی که دورم جمع می کنم. برای این اتاق شلوغم که همیشه پر از کتاب و لباس ست و در جمع و جور ترین حالت باز شلوغ ست و انگار شلوغ بودنش در تار و پودش خانه کرده و جدا شدنی نیست..
من دلم خانه می خواهد..

3 comments:

محمّد said...

جالبه که آدم حس هایی که ریخته توی وجودش رو، توی یه پست، کلمه به کلمه بخونه. دلم همه ی چیزاهایی که نوشتی رو میخواد. دلم برای اتاق شلوغم تنگ شده، برای اتاقم، برای خونمون. خسته شدم از این دوری از خونه و حضور توی دانشگاه

روح الله said...

کاش برای منم امیدی ایجاد میشد که اون تغییراتی رو که دلم میخواد رو با دلی شاد پیدا کنم...برام دعا کن دوستم

عطیه said...

خانه -- خ ا ن ه