به لطف باران یک کلاس ایدهآل کم جمعیت داشتم با 6 تا شاگرد 5-6 ساله. پارسا از لحظهای که آمد و نشست روی صندلی گفت من اصلن حوصلهی نقاشی ندارم
گفتم ولی ما امروز یه چیز هیجان انگیز میخوایم بکشیم و مشتاق شد ببیند امروز چه خبر ست
با اینکه دانیال - عضو پر حرف کلاس - نبود، انگار پارسا و آریان سعی میکردند جای خالیاش را پر کنند مبادا من فکر کنم کلاس آرامی خواهیم داشت. پارسا یک عالمه علف کشید پایین نقاشیاش. گفتم: اگه همینجوری بخوای وقت تلف کنی و فقط کاغذت رو سبز کنی، من از پشت این علفها یواش یواش میام و میخورمت..
می گوید: هه.. نمیتونی
میگویم: من همون شیر قوی هستم و پشت علفها کمین کردم. خیلی راحت یه لقمهات می کنم
آریان میگوید: من خیلی راحت فرار میکنم و دستت بهم نمیرسه
پارسا می گوید من می خورمت و تو دیگه هیچ کاری نمیتونی کنی..
فریناز و ساناز آن سر میز با فاصله نشسته اند و پانتهآ روی صندلی کناری من. مابین حرفها گاهگداری سرش را بالا میآورد و همراهمان میخندد.
میگویم: خب حالا نقاشی هاتون را تمام کنید، بعدن بازی میکنیم
پارسا میگوید: یعنی می تونیم بدو بدو کنیم؟
میگویم: بدو بدو که نه.. ولی بعدن میتونم در موردش حرف بزنیم به شرطی که با حوصله و دقت نه همینجوری الکی، نقاشیتون را تمام کنید
فریناز یکباره میگوید: خانم معلم تورمون* کردی. چقدر حرف میزنی!
حس این بچه مدرسهای ها را پیدا کردم که یکی شیطنت میکند و تمام مدت حرف میزند بعد تا تو دهنت را باز میکنی بهت میگویند ساکت باش و تقصیر توست!
* تور به معنی خل و چل و دیوانه ست. شاگرد عزیزم فرمود خانم معلم دیوونمون - خلمون- کردی
گفتم ولی ما امروز یه چیز هیجان انگیز میخوایم بکشیم و مشتاق شد ببیند امروز چه خبر ست
با اینکه دانیال - عضو پر حرف کلاس - نبود، انگار پارسا و آریان سعی میکردند جای خالیاش را پر کنند مبادا من فکر کنم کلاس آرامی خواهیم داشت. پارسا یک عالمه علف کشید پایین نقاشیاش. گفتم: اگه همینجوری بخوای وقت تلف کنی و فقط کاغذت رو سبز کنی، من از پشت این علفها یواش یواش میام و میخورمت..
می گوید: هه.. نمیتونی
میگویم: من همون شیر قوی هستم و پشت علفها کمین کردم. خیلی راحت یه لقمهات می کنم
آریان میگوید: من خیلی راحت فرار میکنم و دستت بهم نمیرسه
پارسا می گوید من می خورمت و تو دیگه هیچ کاری نمیتونی کنی..
فریناز و ساناز آن سر میز با فاصله نشسته اند و پانتهآ روی صندلی کناری من. مابین حرفها گاهگداری سرش را بالا میآورد و همراهمان میخندد.
میگویم: خب حالا نقاشی هاتون را تمام کنید، بعدن بازی میکنیم
پارسا میگوید: یعنی می تونیم بدو بدو کنیم؟
میگویم: بدو بدو که نه.. ولی بعدن میتونم در موردش حرف بزنیم به شرطی که با حوصله و دقت نه همینجوری الکی، نقاشیتون را تمام کنید
فریناز یکباره میگوید: خانم معلم تورمون* کردی. چقدر حرف میزنی!
حس این بچه مدرسهای ها را پیدا کردم که یکی شیطنت میکند و تمام مدت حرف میزند بعد تا تو دهنت را باز میکنی بهت میگویند ساکت باش و تقصیر توست!
* تور به معنی خل و چل و دیوانه ست. شاگرد عزیزم فرمود خانم معلم دیوونمون - خلمون- کردی
0 comments: