Saturday, August 15, 2009

عجله دارد زودتر از کلاس سفالگری برود. با نگرانی می‌گوید: خانوم می‌شه من زودتر برم؟ کلاس دارم
من - الان؟
ماهنوش: ساعت 4 و نیم
من- خب هنوز مونده تا 4 و نیم. عجله نکن
کمی بعد دوباره می‌گوید: خانوم کار من تمام شد. می تونم برم؟ کلاسم الان شروع می‌شه
من- کلاس چی داری؟
ماهنوش: نقاشی
من- ماهنوش جان با کی کلاس داری ؟
ماهنوش: با شما
من- به نظرت وقتی من هنوز اینجام، میتونم کلاس نقاشی رو شروع کنم؟

هر جلسه ماهنوش استرس دیررسیدن به کلاس نقاشی را دارد. چند باری خودم باورم شده بود الان کلاسش دیر می‌شود. بعد یادم افتاد خب وقتی این با من کلاس دارد، چطوری امکان دارد دیرش شود؟
یادآوری هرباره‌ی منم هیچ کمکی نکرد تا جلسه‌ی بعد ماهنوش نگران دیر شدن کلاس نقاشی‌اش نباشد. میگذارم زودتر برود و سر کلاس نقاشی منتظر بنشیند.

1 comments:

haafez said...

in azize del chand saleshe?