Thursday, May 23, 2013

"کارت را انجام بده، پول‌ت را بگیر و برو"
این جمله را بارها شنیده‌ام، بارها به خودم گفته‌ام تا اوضاع برام بهتر شود. کار برای من فقط یک تفریح نیست و یا صرف احساس مفید بودن و زنده بودن. منبع درآمدی ست که باید زندگی را با آن گذراند. که در آستانه‌ی اتمام سی‌سالگی هنوز زنده ماندن‌ت به آدم‌های دیگر - هرچند والدین‌ت باشند - وابسته نباشد. من هیچ‌وقت از کارم، از زندگی‌ام برای بابا و مامان نمی‌نالم. بعد از دوسال آن‌ها هنوز منتظرند من برگردم. مامان همین چند روز پیش گفت: کی بهت گفته سخت بگیری به خودت؟ برگرد و راحت زندگی کن.‏
هنوز بعد از دوسال که خرج زندگی‌ام را ازشان جدا کرده‌ام ماهیانه اجاره خانه‌ای را می‌پردازند که از پس مخارج‌ش برنمی‌آیم. برای گوشی موبایل بهتر داشتن زنگ زدم برام پول فرستادند. ماشینی که دوهفته پیش پلاک‌ش به نامم شد را شاید خیلی سال بعدتر می‌توانستم برای خودم بخرم اما حالا بابا خریده چون من هیچ وقت از عهده‌ی خرجی جز روتین زندگی برنیامدم که آن‌هم بهتر ست بگویم حتا از عهده‌ی این هم بر نمی‌آیم.‏
کار من پروژه‌ای ست. ایراد یا مزیت بزرگ‌ش این است. عیب از آن جهت که هیچ‌وقت نمی‌فهمی بعد از این کار، پروژه‌ی بعدی کی به سراغ‌ت می‌آید و چند ماه ممکن است بی‌کار باشی. خوبی بزرگ‌ش هم این‌که شرایط بد را مجبور نیستی سال‌ها تحمل کنی. عمر هر پروژه از یک روز تا دو، سه ماه ممکن است باشد و تو همیشه می‌توانی به امید فارغ شدن از روزهای سخت ادامه دهی.‏
دیشب یک نمایش - بی‌اغراق - بد دیدم. پول‌ش برای روابط عمومی خوب بود اما نه به اندازه‌ای که قبول کنم اسمم را پای‌ش بنویسند. دیشب یک پیشنهاد کاری دیگر هم بود. گفتم نه. این کار را دوست ندارم. گفت: آدم آرمان‌گرا! گفتم: آرمان‌گرایی نیست. فرقی نمی‌کرد این آدم باشد یا آدم دیگری، من کل این کار را دوست ندارم. گفت: تو شاتر می‌زنی و پول‌ش را می‌گیری.
گفتم: کاری که دوست نداشته باشم عکس‌ش هم خوب نمی‌شود. مزخرف می‌گفتم؟ همان موقع فکرکردم کادر بستن ممکن است یادم برود یا تنظیم سرعت و دیافراگم؟
گفت: فکراتو کن و تا صبح جواب بده.‏
خواب‌م نبرد. تا خورشید بیاید بالا و نور راه خودش را از گوشه‌ی پرده به اتاق خواب باز کند سعی کردم تصمیم بگیرم. گزیده کار کردن و انتخاب کردن یا صرف کار کردن و پول درآوردن؟ شاید چون هنوز پشت‌م گرم است و می‌دانم لنگ خرج زندگی نمی‌مانم. هنوز حمایت می‌شوم یا به قولی نفس‌م از جای گرم بیرون می‌آید؟‏

نمی‌دانم. مغزم کار نمی‌کند دیگر..‏