Thursday, April 20, 2017

کارگردانی که ۳سال پیش باهاش کار کرده بودم زنگ زد و پرسید من با عارف عکس ندارم؟ می‌شه برام بفرستی؟
داشتم می‌خوابیدم و یادم افتاد.. نشستم پای فولدر عکس‌ها.. کاش یه فریم از این‌ها رو برای خودش فرستاده بودم. چرا هیچ‌وقت نپرسید؟ چرا یادآوری نکردی مرد؟
اشک‌هام دوباره سر ریز شد.. خیلی زود بود. خیلی..

Tuesday, April 11, 2017

نشستم به تماشای تنهایی.. زندگی در واقعیت عمیقن غم‌انگیزه. قرار نبود بعد از ۳۰ این‌جوری بگذره و زندگی‌هامون این شکلی باشه.
می‌خواستم شام بپزم و نخواستم تنها بخورم. جمع کردم و رفتم سراغ یکی از آدم‌های تنهای دیگه. گفت اگه تو رو نداشتم چه‌کار می‌کردم؟ شما ۲-۳نفر خانوده‌م شدین. من چای می‌خوردم و او کنیاک و اندوه وجودش سر ریز کرد تا روی مبل خواب‌ش برد. 
میز رو جمع کردم. چراغ‌ها را یک به یک خاموش کردم جز یکی. فکر کردم شاید بیدار شه و بترسه. آروم پتو کشیدم روش و در را بستم پشت سرم. از تنهایی رفتم به تنهایی. 

Monday, April 10, 2017

شمارش معکوس-۲

ما به زندگی روتین روزمره‌مان مشغولی‌م و همه‌چیز کما فی سابق در گذر است. من هنوز چای دم می‌کنم و هر کدام یک وری می‌نشینیم به کار و حال خود. گاهی گپ و بحث و کار مشترکی و همه‌ی حرف‌هایی که هیچ‌‌وقت از هم پنهان نگه نمی‌داریم. همین وسط‌ها یک‌باره صدایش بلند می‌شود که دیدی؟ اومده این‌ور لم داده و به همه جام داره فشار میاد. برو اون‌ور. مگه با تو نیستم؟ 
همه‌ی این مکالمه با شکم گرد و قلنبه‌ای‌ست که سمت راست‌ش قلنبه‌تر شده و مثال هندوانه‌ی بیضی‌شکل کش آمده. گاهی حرف گوش کن تکانی می‌خورد و احتمالن غری هم زیر لب می‌زند و جمع‌تر می‌شود؛ گاهی دست و پای‌ش را بیشتر فشار می‌دهد و دهن‌کجی هم نثارمان می‌کند و ما خیره به شکم منتظر واکنش بعدی هستیم.
کمی بعد دوباره سکوت می‌شود یا یکی‌مان میانه‌ی کلام نصفه مانده را می‌گیرد و رشته‌ها را می‌چسباند به قبل و امتداد می‌دهد و برمی‌گردیم به روزمره‌‌ها.

شمارش معکوس-۱

ما قرار بود بنویسیم از این روزهای‌مان. از این تجربه‌ی دورتر من از به‌دنیا آمدن‌ت و تجربه‌ی نزدیک مادرت از لمس لحظه لحظه‌ی حیات تو. اما درک کن که ما همیشه دو تا آدم گشاد و تنبل بوده‌ایم و مادرت بدتر از من.
پانزده مهر۹۵ تو برای ما واقعی شدی. شاید از اولین جمله‌ی سونوگرافی که نوشته بود «ضربان قلب رویت شد». (واضح است که دارم از روی نوت گوشی‌ام تقلب می‌کنم وگرنه برای به‌خاطر آوردن دیشب هم ممکن نیست انقدر دقیق باشم.)
خیلی با دقت خیره شدیم به نامه‌ی سونوگرافی و خط‌کش فلزی تا بفهمیم ۷میلیمتر یعنی چه؟ الان حدود ۴۰سانتی‌متر هستی و بدون کمک خط‌کش هم می‌شود تمام قد تصورت کرد.