Wednesday, May 30, 2007

..

5. هیچ چیزی لذت بخش تر از فکر نکردن و خواب ندیدن نیست این روزها!

Monday, May 28, 2007

روزگار من

1. از دیروز دارم سرک می کشم تو وبلاگ های دوست داشتنی ام.. چقدر دلم تنگ شده بود برای این نوشته ها و خوندنشون..

2. زنگ اسباب کشی زده شده! طفلکی مامانم دست تنهاست؟! بعد جواب می دم بقیه که هستن! فقط من نیستم.. دامادشون جای خالی منم پر کنه لطفاً !! من خیلی هنر می کردم وسایل خودم را باید جمع می کردم و می بردم خونه ی جدید که دینا به جای من جمع کرده و قرار هم نیست کسی به جای من بازشون کنه..
سعی می کنم وجدان درد نگیرم!
اسباب کشی خیلی بده!

3. خوابم میاد..

4. چقدر مزخرفه این سیستم مخابرات کرج! تا باهام تماس نگیرن یا خودم به کسی زنگ نزنم sms ها نمی رسه.. تازه اگه موفق بشن یا موفق بشم که تماس بگیرم! همش این خانومه می گه امکان پذیر نمی باشد!

5. گرمم می باشد.. یه عالمه حرف دارم که دیگه دیر شده شاید.. و حوصله اش هم نیست!

6. ای خدا می شه من کمتر تنبل باشم؟! واقعاً می شه به نظرت؟

7. رنگ سفیدم آرزوست! افسرده شدم از اینهمه سیاهی..

Sunday, May 27, 2007

ماسو

1. شاید شروع خوبی برای اینجا نبود.. ولی دیشب فقط دلم می خواست یه جایی بنویسم و هیچ جای دیگه ای نبود..
"ماسو " یعنی روشنایی ماه.. و از این به بعد اینجا خواهم نوشت و در "مهرواژ" فقط عکس هام را خواهم گذاشت.
قالب اینجا هم اندکی هنوز کار داره. ولی خب می شه نوشت اینجا و همین مهمه فعلاً..

2. دلم برای خونه تنگ شده فکر کنم! سفر طولانی و یک ماهه ام به نیمه هاش رسیده..
خسته ام.

3. یه اعترافی هم کنم.. اصلا اینجا حس راحتی ندارم! انگار فشرده شده ام تو این ستون..

گریزی نیست!

مغزم درد می کنه..
مغزم شدیداً درد می کنه..
تازه اگه مغزی برای فکر کردن باقی مونده باشه..
فقط می نویسم که یادم باشه خسته شدم از فکر کردن!
کاش می شد لحظه ای فرصت تنفس به خودم بدم.
کاش می شد...