یکی از جمع زن را با عناوین مدرس آواز و نوازندهی تار معرفی کرد. صدای گرم و دلنشینی داشت.
به شوهرش اصرار کردند تا یک ترانهی دو صدایی بخونند. مرد گفت: نه. خانم میخونن. رو به زن اشاره کرد که شما بخون.
زن هم همراه بچهها اصرار کرد که بخون. مرد گفت: باشه یه وقت دیگه. منکه خواننده نیستم. شما بخون.
زن خندید و گفت: یه عمر من خوندم ولی شما آلبوم دادی بیرون. بخون آقا.. بخون، بچهها منتظرن.
0 comments: