هر روز صدای بابا بیدار باش صبح هاست! روزهایی که ساعت 5صبح می ره فوتبال اگه خوش شانس باشیم و موقع رفتنش بیدار نشیم، ساعت 7 – 5/7 که برمی گرده چیزی شبیه معجزه خواهد بود اگه بیدار نشیم!
یه سری مراسم قبل از دوش گرفتنش داریم.. سکوت و تا خواب دوباره سراغمون را می گیره، بابا از حمام در اومده..
هر روز صبح با این سؤال شروع می شه : کنترل تلویزیون را چه کار کردید؟ کجاست؟
و همه خودشون را به خواب می زنن و مامان هم که پا به پای بابا بیداره، خبر نداره خوشبختانه..
می تونیم باز خوش شانس باشیم و برگرده تو اتاق خودش و تلویزیون را روشن کنه، البته صداش فرقی نداره ولی خیلی بهتر از اینه که بالای سرت تلویزیون را روشن کنه. - من هنوز اتاقم حاضر نیست و مهمون هال هستم! -
ولی همیشه هم اینطور نیست. بیخیال پیدا کردن کنترل می شه و تلویزیون را روشن می کنه و صدالبته صداش برای بیدار کردن همسایه ها هم کافیه! خودش می ره تو اتاقش که لباس بپوشه و گاهی هم همونجا خوابش می بره ولی تلویزیون همچنان روشنه.. تا یکی با غر و غر از جاش بلند شه و بگه بابای من شما که نگاه نمی کنی، گوش هم نمی دی حتی! مجبوری کله ی سحر تی وی را روشن کنی؟
به قول دینا " امان از دست این زن و شوهر " خدا بهمون رحم کرد که تمام این سالها ما طبقه ی بالا بودیم و دوتایی طبقه ی پایین زندگانی می کردن وگرنه هیچ صبحی خواب نداشتیم.
عادت کردن انگار.. از سر و صدای دیگ و قابلمه و لیوان و بشقاب توی آشپزخونه بگیر تا صدای حرف زدنشون و ...
اینا غیر از حوادث غیر مترقبه ای هست که از وقتی اومدیم خونه ی جدید رخ می ده!
صبح می تونه با سر و صدای مامان شروع شه که می گه پاشو، خونه را آب برداشت!! و ساعت 7 صبح از هوار تا پله بکشتت پایین که وسایل توی پارکینگ را از وسط آب ها رد کنید و به ساحل خشک منتقل بشه..
بابا هم که وقتی نخواد بیدار شه، مسلمن بیدار نخواهد شد.. منبع آبی که تو پارکینگ هست سرزیر نموده بود و تمام وسیله ها رو خیس کرده بود.
صبح می تونه با سر و صدای بابا شروع شه که می گه سوخت! آتیش گرفت.. و خواب را از سرها بپرونه و فکر کنی وسط شعله های آتیش خوابیدی! و بعد بفهمی که در فریزر از شب قبلش باز مونده و فریزر داغ کرده!! و نزدیک بوده – توجه کنید که فقط نزدیک بوده – موتورش بسوزه!
Monday, July 2, 2007
تراژدی صبح ها
Posted by Donya at 7/02/2007
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
5 comments:
ه خداییش یه خورده دقت هم خوب چیزیه!!
آخه در فیریز را باز می زاری چرا؟؟
جدن؟ من فکر میکردم خونه ما فقط اینجوریه .امان از دست صدای بهارلو و لونا شاد و خانوم درخشش و کلن تشکیلات VOA
ما هم تجربیدیم اینا رو
پدر گرام هر چی سر وصداست اول صبح یادش میاد :دی
ساعت یه ربع به پنج که بیدار باشه واسه نماز...بعدشم تا ساعت 6 سرو صداها ادامه داره :دی
چه زندگی هیجان انگیزی
خوب.تقریبا همه جا یه جوره.ولی فکر میکنم تا حداکثر 5 سال دیگه اوضاع عوض بشه...زیاد نگران نباش