Tuesday, October 12, 2010

اواسط اردی‌بهشت امسال، اس‌ام‌اس و تماس‌هایی از شماره‌ی ناشناس به تلفن ِ خواهرم شروع شد. اول پیشنهاد دوستی بود و بعد تهدید و تأسف که متوجه نیستی دوستی با چه کسی را از دست دادی. دانشجوی مکانیک و کارمند ِ همین دانشگاه بود. مسئول سالن تربیت بدنی دانشگاه بود و اسم کامل، سال تولد و اطلاعات زیادی در مورد خواهرم داشت. حرفش این بود آبروی من آبروی تو هم هست و بهتره کاری انجام ندهی.
اس‌ام اس‌ها و تماس‌ها که ادامه‌دار شد و این آقای مزاحم یک بار سر یکی از کارگاه‌ها پیدایش شد و سراغ خواهرم را گرفت، خواهرم مراجعه کرد به حراست دانشگاه و کتبن شکایت‌ نوشت. رئیس حراست گفت قبلن هم شکایتی علیه این آقا که متأهل و دارای یک فرزند ست، تنظیم شده و بعد از تشکیل کمیته‌ی انضباطی رفع اتهام شده و برگشته سر کارش.. همسرش هم کارمند دانشگاه ست.
از حراست دانشگاه که نتیجه‌ای بدست نیامد، خواهرم همراه بابا رفتند کلانتری برای طرح شکایت. یکی از مأمورین کلانتری گفت مشکل همش از دانشجوهاست، خودت ببین چه کار کردی؟
مأمور دیگری گفت: الان تو فکر کن رفتی شکایت کردی، در دانشگاه متوجه می‌شن تو شکایت کردی.. بعد یکی تو دانشگاه از تو خوشش بیاد و در موردت تحقیق کنه متوجه می‌شه تو پرونده‌ی قضایی داری! بهتره شکایت نکنی و دردسر داره..
مأمورین وظیفه‌شناس که موفق نشدند نظر خواهرم و بابا را عوض کنن، گفتند این به ما مربوط نیست و باید بروید کلانتری دیگری.
مأمورین کلانتری شکایت را ثبت کردند. اما هشدار دادند که دردسرش زیاد ست و با یک‌بار حل نمی‌شود و رفت و آمد دارد. بابا هم اطمینان داد از قانون خبر دارد و مشکلی با رفت و آمد نیست.
جلسه‌ی دادیاری تشکیل شد. دادیار دفاعیات متهم را قبول نکرد و قرار بازداشت صادر کرد. آقای مزاحم بازداشت شد و روز بعد به قید وثیقه آزاد شد تا روز دادگاه.
اوایل مرداد دادگاه تشکیل شد و متهم به 5ماه زندان محکوم شد.
هفته‌ی اول مهر که خواهرم برای انجام کارهایش به دانشگاه مراجعه کرد، رئیس حراست تماس گرفت. آقای حراست گفت: مسئولین مختلف تماس گرفتند برای وساطت و بروید رضایت دهید و .. آقای مزاحم چند روز پیش آمده بوده برای ثبت‌نام دانشگاه، ما بهش گفتیم فعلن ثبت‌نام نکن چون اگر رضایت ندهند ممکنه بری زندان و پولت از دست می‌ره!
چند روز پیش هم دوباره از کمیته انضباطی تماس گرفتند. گفتند از شما هیچ شکایتی در دانشگاه ثبت نشده.
رئیس کمیته‌ی انضباطی بعد که دید خواهرم مطمئن ست شکایتی اینجا تنظیم کرده، دوباره فرمودند: طبق شکایت شما! قرار به تشکیل کمیته‌ی انضباطی ست و ما به زودی شکایت شما را بررسی می‌کنیم و حکم دادگاه به ما ابلاغ شده اما ما حکم خودمان را صادر می‌کنیم!
و همچنان آقای مزاحم که طبق حکم دادگاه محکوم و مجرم شناخته شده به راحتی در دانشگاه تردد می‌کند.

هفته‌ی قبل کارت دانشجویی خواهرم را گرفتند به علت کوتاهی مانتویی که بجای زیر زانو تا روی زانواش بود و با گرفتن تعهد اجازه‌ی ورود به دانشگاه برایش صادر شد.

2 comments:

حبیب said...

اگر همه مثل خواهر شما حساس و پیگیر بودند هیچ کس جرات نمیکرد این بازیها و اذیت وآزار رو دربیاره.مگه به زندان محکوم نشد؟ خب چرا آزاده پس هنوز؟


دوره رشته اول دانشگاهم که ساری بودم زیاد از این برخوردها دیده بودیم. که دخترهای دانشجو به ما تو شورای صنفی وانجمن شکایت می آوردن... بعضی کارمندای دانشگاهها واقعا آدمای کثیفی هستن

Anonymous said...

احسنت . لذت بردم . به پدرتون از طرف من یه دست مریزاد بگید و به خواهرتون