Thursday, March 19, 2009

واقعن بهار آمده انگار

بعد از این نهار آخر سال بدون شبنم - خوشحالم الان فهمیدم اینجا را می خوانی و با علم به این موضوع فحش نثارت می کنم - که آخرش نیامد.. و رفتن به جاده های زیبای خارج از شهرمان که آخرین بار من و شکوفه همین چند هفته پیش آنجا بودیم ولی انگار نه چند هفته که مدتها گذشته بود و بهار آرام آرام روی تمام این زمین ها و کوهها قدم زده بود.. بهار را باور کردیم !

0 comments: