میگوید: خب که چی؟
میگویم: خاطره تعریف کردم. یک اتفاق، واقعه یا اسمش را هرچیزی که میگذاری.. لزومن هرچیزی که آدم تعریف میکند که نباید یک "خب که چی؟" تهش داشته باشد.. میتوانی فقط گوش کنی. به همین سادگی! حتمن نباید یک مطلب عمیق و فلسفهای پشتش باشد..
میگوید: چرا تعریف میکنی پس؟ چرا با من حرف میزنی وقتی نمیخواهی بعدش سؤال و نظر و انتقادی بشنوی.. برو با دیوار حرف بزن که در سکوت حرفهات را گوش میده!
میگویم: خاطره تعریف کردم. یک اتفاق، واقعه یا اسمش را هرچیزی که میگذاری.. لزومن هرچیزی که آدم تعریف میکند که نباید یک "خب که چی؟" تهش داشته باشد.. میتوانی فقط گوش کنی. به همین سادگی! حتمن نباید یک مطلب عمیق و فلسفهای پشتش باشد..
میگوید: چرا تعریف میکنی پس؟ چرا با من حرف میزنی وقتی نمیخواهی بعدش سؤال و نظر و انتقادی بشنوی.. برو با دیوار حرف بزن که در سکوت حرفهات را گوش میده!
میگویم: باشد! با دیوار حرف میزنم زین پس..
0 comments: