امشب مهمون داشتم! موقع ِ شام خوردن بشقاب از دستش افتاد و هزار تیکه شد..
بعد از شام، چای آوردم و موقع ِ حرف زدن دستش خورد و لیوان چای ریخت روی زمین..
یکی از دوستان اومد کمک کنه زیراندازی که روی موکت بود را جمع کنیم تا
قبل از اینکه رنگ ِ چای بگیره، بشوریمش..
تنگ ِ پر از تیلهها را بلند کرد و گذاشت یه گوشهی دیگه.. تنگ با اولین
برخورد به زمین، چند تکه شد!
Monday, May 16, 2011
Posted by
Donya
at
5/16/2011
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 comments: