Tuesday, May 17, 2011

از اینجا متنفرم!
از دانشگاه رفتن، کلاس‌ها و دیدن آدم‌هایی که منو به دانشگاه و درس و
مدرسه ربط می‌دن انزجار دارم!
با اجبار و بغض می‌رم و با چشم‌های پر از اشک بر‌می‌گردم..
بدم میاد از این ‌روزها و لحظه‌ها..
چندبار تا دفتر مدیرگروه رفتم تا پایان‌نامه‌ام را بندازم عقب و کلن این
ترم را بی‌خیال شم.. یادم افتاد یه گروه به خاطر من داره تمرین می‌کنه و
وقت می‌ذاره اما من هنوز هیچ کاری براشون نکردم..
دکور و لباس و نقشه‌ها و پلان نوری و هیچی حاضر نیست..
دلم نمی‌خواد حتا از خونه برم بیرون..
کاش می‌شد یه مدت برم یه جای خیلی دور بدون تنفر و هراس از مدرسه..

0 comments: