Saturday, April 13, 2013

زندگی در جریان

آخرین روزهای بهمن‌ماه که دیدم‌ش مثل همیشه بود. بدون هیچ تغییر ظاهری. سربه‌سرش می‌گذاشتن که لابد ما را گذاشتی سرکار. چندوقت دیگر می‌آیی و می‌گی همه‌ش یک بازی بود و خواستم بخندم به شما.‏
دیشب دیدم‌ش. لبخند روی لب‌ش بود و دست‌ش روی شکم گرد کوچک و قلنبه. شوخی نبود. راست راستی موجود زنده‌ای توی شکم‌ش رشد می‌کرد.‏

0 comments: