همهی روزهایی که تنها از در میره بیرون، قبل از بیرون رفتن چند لحظه میایسته. نگاهش به روبروست اما داره فکر میکنه. مرور میکنه وسایلی که باید همراهش باشه. آروم دست میکشه به جیبش. کلید و کیف پول را لمس میکنه. آیپد را میزنه زیر بغلش. موبایل؟ آها.. اینجاست.
بعدش انگار در سکوت یه نقطه میذاره سرخط و تو میدونی میخواد حرف بزنه و با این شروع میشه: "خب. بچهجان..." یا بدون هیچ حرف پس و پیش: "بچهجان..."
بعدش انگار در سکوت یه نقطه میذاره سرخط و تو میدونی میخواد حرف بزنه و با این شروع میشه: "خب. بچهجان..." یا بدون هیچ حرف پس و پیش: "بچهجان..."
و میگه: بچهجان (نقطه. سکوت) کاری نداری؟
یا بچهجان (سکوت تا وقتی که من سرم را بلند کنم و نگاهش کنم) مواظبت کن از خودت.
0 comments: