Thursday, April 26, 2012

یک وقت‌هایی درست یا غلط ترجیح می‌دی تصوراتت از آدم‌ها، از زندگی بهم نریزه.. تصویر اون آدمی که تو ذهنت هست را کسی خدشه‌دار نکنه.‏
از بیرون که نگاه کنی حماقت باشه شاید. یه جورایی هم بهت یادآوری می‌کنه هیچ‌وقت از بیرون گود برای زندگی کسی نسخه نپیچ! یه جایی گریبانت را می‌گیره!‏ می‌بینی آدم‌ها لزومن خنگ نیستن. خودخواسته سرشون را فرو می‌کنن تو برف و در خنکاش غرق می‌شن..‏
نمی‌دونم این‌جا را می‌خونی یا نه؟ من هیچ کدوم از ای‌میل‌ها را باز نکردم و دیلیت شد. ترجیح دادم ندانسته بمیرم تا این‌که چیزهایی که دوست ندارم را بخونم.‏

0 comments: