فیلترشکن کار نمیکنه! کل ارتباط من با جهان همین صفحهی جیمیل ست که باز شده. خوشبختانه هنوز اینو ازم نگرفتن..
یک ماه بیکاری که پیش روم بود را به یک اتفاق هیجانانگیز برای خودم بدل کردم. بازگشت به تئاتر! دیروز اولین جلسهی تمرین بود و حس ِ خوبی ازش داشتم.
و اتفاق عجیبتری حتا که کارگردان منو برای کست صحنه و لباس نمیخواست! یه متن دادن بهم که نقشم را بخونم و روش فکر کنم. گفتم بلد نیستم ولی برخورد زنندهای باهام شد و بیخیال ساز مخالف شدم.
فرصت بیشتری هم برای معاشرت و بازگشت به زندگی آدمیزادانه خواهم داشت که دیشب استارت بدی بود. اولین لیوان را خوردن و معده درد گرفتن همانا! و مهمونی را کوفت خودم و میزبان کردم. فکر کردن الان میمیرم شاید!
پیر شدم..
0 comments: