Monday, June 4, 2007

این سفر داره به انتهاش نزدیک می شه و به خیلی از کارهایی که باید انجام می دادم هیچ وقت نمی رسم!

1. وسایل عکاسی شکوفه به اضافه ی کادوی تولدش هنوز خونه ی سمیرا اینا مونده و نمی دونم کی فرصت می شه بهش بدم!

2. دوربینم را هنوز نبردم تعمیر!

3. قرار بود با سمیرا بریم پیش منا و کتابی که براش کپی گرفتم را بدم بهش..

4. قبل از رفتنم باید برم پیش شبنم و کتابهام را که گذاشته بودم اونجا که بار اضافه نبرم تا کرج را ازش بگیرم.

5. در آخرین لحظات به دلیل حال خراب جسمی ام قرارمون با آرین را کنسل کردم و هنوز فرصت نشده دوباره بهش زنگ بزنم..

6. کادوی تولد حسین هم مونده رو دستم..

7. برای شیمن هم باید هدیه تولد بخرم.. چند روز دیگه تولدشه!

8. به سمیرا گفته بودم حتماً زنگ می زنم به رها که ببینیمش..

9. امیدوارم ارغوان هیچ وقت نفهمه کرج بودم و یه زنگ هم نزدم بهش!

10. به پسرعمه و پسرعمو و عمه و دخترعمو قول دادم که بازم برم پیششون!

11. می خواستم به دخترخاله ام هم زنگ بزنم و ببینمش بعد از مدتها..

12. خونه ی خاله هم نرفتم..

13. فکر می کردم هر وقت خواستم برم خونه ی خاله، به مهرنوش هم زنگ می زنم و می بینمش..

14. برای مامانم کلیات سعدی می خواستم بخرم.

15. دوباره باید برم شهر کتاب و ذن عکاسی را بخرم. آقای سینا کتاب منو بردی، فرداش بیاری.

16. کار روی پروژه ام هم به دقیقه ی نود موکول شد! که فکر کنم اگه بابک نبود الان تو لیست کارهایی که فرصت نشد باید می ذاشتمش..

بازم هستن.. فقط الان یادم نمیاد!

از چهارشنبه تا شنبه که از 9صبح تا 9 شبم پر می باشد و هیچی...
یکشنبه تا 5 بعدازظهر فرصت دارم به بلایی سر پروژه ام بیارم و یا تمام می شه یا می مونه.. 5بعدازظهر به بعد هم که باید برم یه جای دیگه..
دوشنبه هم باید برگردم کرج و بار و بنه ام را ببندم. پیش شیمن هم برم، تولدشه!
سه شنبه هم برگردم خونه!

من فقط امیدوارم (شاید هم خوش خیال) که شماره های 1 و 2 و 14 و 16 حتماً انجام بشه..

5 comments:

Anonymous said...

حالا این همه کار رو باید تو چند روز انجام بدی؟؟؟ کمک نمی خوای؟؟؟

Uncertain said...

میگم که نرفتی؟ منم دنیا میخوام.

Anonymous said...

خسته نباشی دنیا جان

Anonymous said...

اوه
چقدر ادم چفدر کار
بابا یه کم خودتو خلاص کن

Anonymous said...

منم می خوام :(