آقای ماکان مهرواژ را دعوت کردند به نوشتن تأثیرات و آقای مشرقی ماسو را دعوت کردند! تأثیرات بر جفتشون فکر نمی کنم فرق چندانی کنه.. یه جا می نویسم همه را..
1. بابام.. شهامت و جسارت و اعتماد به نفسم را ازش دارم.
2. مامانم.. تأثیرات زیادی توی زندگیم داشته و شاید اولین الگوی من بوده.
نگرانی های پی در پی اش باعث شد بیشتر سعی کنم روی پای خودم بایستم و ثابت کنم به تنهایی می تونم زندگی کنم. (فقط اندکی تا حالا موفق شدم!)
دستپخت عالی و غذاهای خوشمزه اش هم بی تأثیر نیست در زندگی!
3. کلاس کوچیک و با 10 تا تک صندلی دوم ریاضی دبیرستان که توش احساس خفگی می کردم!
و باعث شد بعد از یک هفته که از شروع کلاسها می گذشت، کیفم را بردارم و برم کلاس روبرویی که کلاس بزرگتر و بهتری بود و تجربی بخونم!
4. حمید .. که تأثیراتش کم نبوده..
5. فکر کنم دو سال زندگی دانشجویی و شهر غریب و تنهایی و این حرفها هم نباید بی تأثیر بوده باشه در زندگی..
6. دوستان زیادی که داشتم و دارم..
7. تلخ ترین تجربه ی این سالها... اگه بخوام مثبت نگاه کنم تأثیرات بد و خوب را با هم داشته..
Saturday, June 2, 2007
تأثیرات زندگی
Posted by Donya at 6/02/2007
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
7 comments:
دستپخت عالی و غذاهای خوشمزه اش هم بی تأثیر نیست در زندگی
تا حالا راجع بهش فکر نکرده بودم!
جدی خیلی مهم و تاثیر گزاره
نمی دونستم اینجا هم می نویسید همش به مهرواژه سر می زدم و دست خالی بر می گشتم.... به هر حال مبارک باشد به سلامتی !
خوب نمی دونستم اومدی اینجا....از صفر شروع کردن اون هم بعد این همه سال خیلی سخته نه! در این مورد همدردیم.....بهت لینکیدم
salam khoshhalam az ashnaiye tasadofi ba shoma:)
خیلی خیلی خوبه اما باید دید این تاثیرات آدم رو تا کجا میبره! دنیا یه دنیا کمه خیلی بیشتر از خیلی دلم برات تنگ شده ، این روزها وقت نداری و من میخوام باهات حسابی حرف بزنم
پس چیکار کنم؟