Saturday, January 17, 2009

چشمهاتو وا کن

کم کم تخته شستی و کوله و کاغذهایت را می زنی زیر بغلت و خالی می کنی توی ماشین، سفارش های پدر و مادر را نصفه نیمه گوش می دهی و چشم و باشه و خب.. پشت سر هم ردیف می کنی و دیگر باید رفت به سوی امتحان!
به امتحان و جزوه و رنگ و دکور فکر نمی کنی! اصلن تصمیم می گیری از جاده و موزیک لذت ببری و خوشحال بازی حتی..
جاده سراسر مه گرفته! انگار نه انگار ساعت 10 صبح ست و آفتاب عالم تاب همه جا را روشن کرده

با آقای نوری هم آواز شده ای و بلند بلند جان مریم می خوانی.. اطراف جاده که اصلن دیده نمی شود. مه همه جا را پوشانده! همچنان جناب نوری می خواند و تو همراهی اش می کنی که یکهو یک آقایی اواسط جاده مشاهده می شود که بال بال می زند و تو را به کنار جاده هدایت می کند که خانم بایست و بمان و اینها!!
کارت ماشین و گواهینامه ی محترم را می گیری دستت و از آقاهه می پرسی سرعت مجاز چندتاست؟ می گوید 110 تا !
می روی پیش رئیس و در کمال پررویی می گویی من 105 تا سرعتم بود! اصلن هم سرعت اضافه نداشتم..
بعد از اون آقاهه که قبلش بال بال می زند، می پرسد سرعتشون چقدر بود؟ آقاهه می فرماید 130 تا!
بعد نکه تو چانه زدن بلد نیستی و خب آقاهه هم قبول نمی کند سرعتت 105 تای ناقابل بوده حتی، بی خیال می شوی و مثل بچه های خوب قبض جریمه ی 20هزارتومانی را میگیری و پرت می کنی داخل کیفت که در اولین فرصت بروی پرداخت کنی.
و محمد نوری همچنان می خواند "جان مریم چشماتو وا کن.. "

0 comments: