Friday, January 23, 2009

داشتم به این فکر می کردم رنگ این ام اند ام * ها اهمیت بیشتری دارد تا خودشان و طعمشان! من این ام اند ام های مغزدار را زیاد دوست ندارم ولی نمی دانم چرا اینها همه جا پیدا می شود ولی آن اسمارتیز های ساده ی خوش رنگ کمتر موجودیت دارند.
یعنی وقتی به این نکته -اهمیت رنگ- فکر کردم که دیدم به طور ناخوداگاه با آنکه بسته اش را جوری گذاشته ام که به راحتی از تویش بردارم و بگذارم دهنم ولی بدون استثنا هر بار اول نگاهش کرده ام و بعد گذاشتم دهنم! حتی به رنگشان هم فکر کرده ام و به نظرم خیلی هیجان انگیزن! خیلی هیجان انگیز تر از طعمشان با این بادام های وسطش که یکی درمیان جا می ماند در دهنم و می اندازم دور..
این رنگهای زرد، آبی، قرمز و سبز و قهوه ای و ... ام اند ام و قلنبه بودنش باعث می شود برایم هیجان انگیز باشند!

درست وقتی داشتم به این اکتشاف می رسیدم ودر حال تحلیل و بررسی بودم؛ پنج، شش یا هفت تا اسب قهوه ای در لاین سرعت دیدم!


پ.ن: رونوشت به سبزه خانم که می گفت این جاده گاو و گوسفند دارد و هوتن مخالف کرد! من امروز پنج، شش یا هفت تا اسب دیدم. همه ی اسبها هم وسط جاده بودند و آرام آرام، بدون هیچ عجله و شتابی قدم بر می داشتند.


* m & m

0 comments: