گلوم میخاره
دلم میخواد چنگ بندازم توش و با همهی توان بخارونمش
افتادم به سرفه
دینا زنگ نمیزنه بگه حرکت کردم که منم برآورد زمانی کنم و برم چالوس دنبالش
مامان میگفت بهش گفتم نرو کلاس آخرت رو، گوش نکرد.. منم بهش گفته بودم زودتر بپیچون و بیا! .. ولی خبری ازش نیست.
نون نداریم
خانم همخانه دراز کشیده و "چهلسالگی" میخونه..
این روزها در من زنی ست چهل ساله.. شاید هم بیشتر...
کاش امشب بخوابم..
0 comments: