دو سال پیش بود یا کمی بیشتر، چند از عکسهایم را انتخاب کردم که به نظرم حس و حال بهاری داشت، کارت تبریک درست کردم با چند تا متن مختلف و یکی یکی بالایشان اسم نوشتم و تک به تک برای دوستانم ایمیل فرستادم. سال قبل هم که حوصلهی گل و بته نبود برایشان ایمیلهای یکی، دو خطی فرستادم با آرزوهای خوب و تبریک سال نو
امسال گوشیام سایلنت بود مثل اکثر این روزها و الان که نمیدانم کدام گوشهای افتاده. بعد از سال تحویل هم سراغش نرفتم. برای کسی هم ایمیل نفرستادم. حوصلهی اساماس فرستادن نداشتم و جواب اساماسهای فلهای را هم ندادم.
همان ساعتهای اولیه بعد از سال تحویل دوست مهربانم تمام تنفرش را یکباره نثارم کرد چون جواب اساماسش را نداده بودم و خودم هم زنگ نزدم برای تبریک سال نو.. و خسته شده بود از اخلاق و رفتارهای بد من !
امروز اساماس دوست دیگری رسید برای دنیای بیمعرفت و شاکی بود که حسابش نکردهام حتا برای یک تبریک سند تو آل !
امسال گوشیام سایلنت بود مثل اکثر این روزها و الان که نمیدانم کدام گوشهای افتاده. بعد از سال تحویل هم سراغش نرفتم. برای کسی هم ایمیل نفرستادم. حوصلهی اساماس فرستادن نداشتم و جواب اساماسهای فلهای را هم ندادم.
همان ساعتهای اولیه بعد از سال تحویل دوست مهربانم تمام تنفرش را یکباره نثارم کرد چون جواب اساماسش را نداده بودم و خودم هم زنگ نزدم برای تبریک سال نو.. و خسته شده بود از اخلاق و رفتارهای بد من !
امروز اساماس دوست دیگری رسید برای دنیای بیمعرفت و شاکی بود که حسابش نکردهام حتا برای یک تبریک سند تو آل !
2 comments:
به نظر اینجانب شما یک پس گردنی روانی احتیاج دارید!! منظورم مثل همونیه که باعث شد من امسال هفت سین بگذارم و عید رو مفصل برگزار کنم
پیش خودم هی مرور میکنم که مگه ما وظیفه ای داریم؟ اگر تبریکی یا چیزی هم هست، حس و حالیه که داریم. دوستی ای که میخوایم یه جور دیگه ای نشون بدیم. اینکه تکلیف بر گردنمون باشه رو دوست ندارم. انتظاری نباید داشت... حتی از دوست. توی این روزا که سر همه شلوغه، نباید اینجوری گلایه کرد.
تو هم تا جایی که میدونم بی معرفت نیستی...