حال روحم بهتره.. ولی باز سرما خورده ام انگاری!
از فردا باید تو فکر طراحی به بسته بندی باشم که تا الان تنبلی کردم برای فکر کردن!
از شنبه هم باید یه نقاشی دیواری را شروع کنم. یه سنگینی احساس می کردم سر این کار که امروز به این نتیجه رسیدم که کار سختی نیست و من می تونم!
سه شنبه دوباره باید برگردیم آمل برای دفاعیه دینا. ولی اینبار یکی، دو روزی می مونم..
فکر کنم دوباره از مهرماه باید برم مهدکودک نقاشی و سفالگری درس بدم.. از بیکاری بهتره!
یه خروار کتاب مونده رو دستم. حسابی تنبل شدم تو کتاب خوندن. فکر کنم برای یک سال آینده کتاب دارم برای خوندن..
Saturday, September 8, 2007
Posted by Donya at 9/08/2007
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
3 comments:
بلاخاره فهمیدم معلم چی هستی !:دی
هيچ چيز بدتر از بيكاري نيست! منم هميشه تابستون ها سرما مي خورم!
هيچ چيز بدتر از بيكاري نيست! منم هميشه تابستون ها سرما مي خورم!