روز اول که آمد فقط احوال بابا را میگرفت. انگار در تعطیلات عید، بابا دستش را گاز گرفته بود. هنوز یادش بود دردش گرفته و گریه کرده.. گهگداری حتا مادرش را تهدید میکرد میرم به عمو میگم گازم بگیرهها !!
وقتی رسیدند بساط نهار حاضر بود. نشستیم دور میز، سرش را چرخاند. نگاه سرزنش باری بهمان کرد و گفت: پس عمو چی؟ عمو کجا بشینه؟
خیالش را راحت کردیم که هر وقت عمو بیاید صندلی اضافه داریم و میآوریم برایش. شب دوباره نگرانیاش این بود که پس عمو چه شد؟ چرا نیامد؟ گفتیم بخواب.. فردا میآید.
مادرش میگفت: از هرکسی که بیشتر حساب ببره، بیشتر اسمشو میاره و حرفشو میزنه..
پسرک صدای گاو را که می شنید به اهل خانه خبر میداد: آقا گاوهست! و ذوق زده میشد.
سرگرمیاش این بود که مدام برود روی بالکن و چک کند سگها آمدهاند یا نه؟ موقع غذا حواسش بود استخوانها را جمع کنیم برای هاپو. استخوان که تمام میشد، نوبت میرسید به نان.. این چند روز سگهای کوچهمان حسابی پروار شدند به لطف امیرسام که برایشان مهمانی گرفته بود..
به کوچکترین سگشان هم میگفت امیرسام! میگفت: امیرسامشون هم آمده! و به مامان اطلاع می داد که غذا بدهد برایش.
این چند روز به خاطر امیرسام با حیوانات بیشتر معاشرت کردیم و گپ زدیم..
وقتی رسیدند بساط نهار حاضر بود. نشستیم دور میز، سرش را چرخاند. نگاه سرزنش باری بهمان کرد و گفت: پس عمو چی؟ عمو کجا بشینه؟
خیالش را راحت کردیم که هر وقت عمو بیاید صندلی اضافه داریم و میآوریم برایش. شب دوباره نگرانیاش این بود که پس عمو چه شد؟ چرا نیامد؟ گفتیم بخواب.. فردا میآید.
مادرش میگفت: از هرکسی که بیشتر حساب ببره، بیشتر اسمشو میاره و حرفشو میزنه..
پسرک صدای گاو را که می شنید به اهل خانه خبر میداد: آقا گاوهست! و ذوق زده میشد.
سرگرمیاش این بود که مدام برود روی بالکن و چک کند سگها آمدهاند یا نه؟ موقع غذا حواسش بود استخوانها را جمع کنیم برای هاپو. استخوان که تمام میشد، نوبت میرسید به نان.. این چند روز سگهای کوچهمان حسابی پروار شدند به لطف امیرسام که برایشان مهمانی گرفته بود..
به کوچکترین سگشان هم میگفت امیرسام! میگفت: امیرسامشون هم آمده! و به مامان اطلاع می داد که غذا بدهد برایش.
این چند روز به خاطر امیرسام با حیوانات بیشتر معاشرت کردیم و گپ زدیم..
2 comments:
دنیایی دارند این بچه ها... دنیایی که حالا حسرتش را میخوریم که چقدر زود از آن بیرون افتاده ایم
راستی خوشحالم که باز هم نوشتی تو ماسو