نشستم وسط اتاق نیمه خالی با کلی بهم ریختگی..
امروز که رسیدم خونه همه در حال خارج کردن اسباب و اساسیه ی منزل بودن! درست وقتی که بعد از 12 ساعت بودن در جاده انتظار یه حمام گرم و خواب به میزان فراوان را داشتم..
یعنی هیششششششکی نمی تونه مثل ما اسباب کشی کنه! انگار همین امروز صبح تصمیم گرفتن و بعداظهر هم عملیش کردن. 4 روز پیش قرار بود دو هفته ی دیگه جابجا بشیم نه امروز!
از اینور وسیله ها را جمع می کنن، می ریزن تو ماشین و می برن مقصد خالی می کنن!! به همین جالبیت و وحشتناکی!!
Sunday, May 4, 2008
خسته ام
Posted by Donya at 5/04/2008
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
3 comments:
مي توني بياي پيش من بري دوش بگيريو بخوابي ... منم خواب كه هستي تماشات ميكنم ...نقاشيت ميكنم
من خواستم بگم خوشحالم که جای تو نیستم .. حالا با اون کامنت بالایی اصلا خجالت میکشم حرف بزنم ...
وای خدا صبرت بده دنیا جونم!!! من که همیشه تو اسباب کشیا مامانم اتاق به اتاق اسباب کشی می کرد و کلیم تمیز و مرتب بود دیونه می شدم! چه برسه به این مدلی!!!
ولی حالا زیادم به دلت بد راه نده :دی.... بالاخره جابه جا می شه همه چی دی گه!!!!!!!