حرف نمی‌زنم. نکه حرفی نباشد. دلم نمی‌خواهد ناله کنم و غر بزنم..
با تنهایی تیمار می‌کنم.
Friday, April 23, 2010
فرض می‌کنم خوبم
ماسو یعنی روشنایی ماه
-
این‌جا جایی برای نوشتن، نوشتن و نوشتن
برای حرف‌های خودم با خودم
-
این‌جا جایی برای نوشتن، نوشتن و نوشتن
برای حرف‌های خودم با خودم
Link Dump
Blog Archive
-
▼
2010
(226)
-
▼
April
(20)
- زنگ زدند. از این سوالهای چه کسی با ما میتواند کا...
- میگم: دندههام درد میکنه. شکم و پهلوهام را لمس م...
- فرض می‌کنم خوبم
- صبح با صدای زنگ تلفن از خواب میپرم. گیجم. خستهام...
- دیروز تلفن به ناگاه قطع شد بدون رویت هیچ قبضی که م...
- نقل هست که در مجلسی خانم شین با کلمات محبتآمیزی م...
- یکباره و یک شبه تصمیم بگیری یکی، دو روزه بروی دیدن...
- چقدر حرص خوردیم
- با صدای همهمه از خواب پریدم. صدای باز شدن در و کلم...
- ایستاده بودم انگار در آشپزخانهای که محصور شده بود...
- گفتم: این 2 روز را برویم سفر.. کسی جدی نگرفت. دلم ...
- از امروز
- کارت ماشین، بیمه و گواهینامه ام را گرفتم دستم و پی...
- سریع خودم را رساندم به طبقهی دوم. استاد کیفش را گ...
- روز آخر را گذاشتم برای کارهای عقب مانده. بیخیال م...
- میگوید: خدا رحمتش کنه، آقاجونم مرد خیلی خوبی بود ...
- گفت: مامان من دوست داره دخترش مثل تو باشهگفتم: برع...
- 13
- دوازدهم فروردین
- خواهره میگوید: چه بوی گندی.. شیشه را بکشید بالاما...
-
▼
April
(20)
![[Powered by Blogger]](http://buttons.blogger.com/bloggerbutton1.gif){kind=small}
