هیچ چیز واقعی نیست
Wednesday, July 14, 2010
چند روزی نیستم.. میرم دیدن دوستان و اتفاق خوبیه
3 comments:
پونه said...
یک هزار و یک خوبی بود
July 14, 2010 at 3:53 AM
RS232
said...
سلام ماسو جان. امر خیره؟ :)
July 14, 2010 at 4:13 AM
حبیب
said...
چه خوب
July 15, 2010 at 12:53 PM
Newer Post
Older Post
Home
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
ماسو یعنی روشنایی ماه
-
اینجا جایی برای نوشتن، نوشتن و نوشتن
برای حرفهای خودم با خودم
Link Dump
راهنمای گوگلریدر
آشپزی، به کسر ِ پ
اعتراض به لایحه حمایت از خانواده
چَکِهسِما: ضربان قلب زمین در سینه من
My shared Items by Google Reader
Blog Archive
►
2020
(8)
►
July
(2)
►
April
(6)
►
2018
(7)
►
July
(3)
►
May
(4)
►
2017
(4)
►
April
(4)
►
2016
(4)
►
November
(1)
►
September
(1)
►
April
(1)
►
March
(1)
►
2014
(10)
►
May
(10)
►
2013
(21)
►
September
(2)
►
June
(1)
►
May
(1)
►
April
(13)
►
March
(2)
►
January
(2)
►
2012
(38)
►
December
(1)
►
November
(1)
►
October
(1)
►
September
(4)
►
August
(1)
►
July
(2)
►
June
(6)
►
May
(11)
►
April
(8)
►
March
(3)
►
2011
(121)
►
December
(5)
►
November
(2)
►
October
(7)
►
September
(13)
►
August
(9)
►
July
(12)
►
June
(4)
►
May
(18)
►
April
(10)
►
March
(11)
►
February
(8)
►
January
(22)
▼
2010
(226)
►
December
(9)
►
November
(19)
►
October
(9)
►
September
(27)
►
August
(14)
▼
July
(30)
باورت میشود روزها انقدر زود بگذرد؟ساعت 10:22 ست. ...
هر روز باید به آدمی که هر روز زنگ میزند، توضیح بد...
در ایران خانهای وجود دارد که صدای اذان صبح نرسد ب...
پلکهام ورم کرده و انگار سنگینی میکنه.. صبح خواهر...
مادرم زنگ زد. گفت دایی آمده و بهش گفتم امشب برود خ...
از وقتی برگشتهم خانه تمام چهارشنبهها مامان و خوا...
آدم ِ بیاعصاب ِ ناراحت ِ غیرقابل معاشرتی هستم این...
از صدا و سیمای مرکز استان رفتهاند یکی از مراکز به...
- دیشب خوب خوابیدی؟- آره- مطمئنی؟- آره- یه سانت؟ ی...
وقتی خیلی وقتها وسط حرف زدنم میگویی: بیانت خوب ن...
مثل یه باور عمیق
ساعت 3 و نیم صبح که کمکم سکوت برقرار شد و همه واق...
ساعت از 12 گذشته بود که آخرین گروه مهمونها خسته ا...
وقتش رسید و من هیچ حرفی نزدم..خاک بر سرم !
دو روز ست هزار حرف مانده روی دلم، منتظر یک جمله بو...
درد میپیچید در چشمهایم.. در سرم.. در تنم.. کمی خ...
یک تلنگر کافی ست..دنبال راه فرار میگردم.
یکی دنبال توپ می دوید. یکی منتظر ایستاده بود و کوچ...
تمام دیشب در تلاطم بودم. میگفت ناله میکردی توی خ...
هیچ نشانی نبود
چند روزی نیستم.. میرم دیدن دوستان و اتفاق خوبیه
این میشود هزارمین نوشتهی این وبلاگ بعد از 3 سال،...
مامان میگوید: دنیا بریم بیرون؟دامن سرمهای میپوش...
آنتی بیوتیکها اولین جایی که مورد هدف قرار میدهند...
- یه کاری انجام میدی؟- هر کاری؟- نه بابا! فقط یه ...
چهارشنبه بعدازظهر بود. کتانیهای آبی نبود. یادم بو...
15کیلومتر آمده بودم اینورتر که مجبور شدم، برگردم د...
به دکتر میگویم خوابم زیاد شده و خیلی احساس خستگی ...
امسال کانون پرورشی نرفتم. دیگر روز بعد از امتحانا...
همسن بودیم. خیلی آرامتر از من بود. زیاد حرف نم...
►
June
(20)
►
May
(36)
►
April
(20)
►
March
(17)
►
February
(14)
►
January
(11)
►
2009
(178)
►
December
(12)
►
November
(4)
►
October
(10)
►
September
(11)
►
August
(19)
►
July
(15)
►
June
(16)
►
May
(15)
►
April
(11)
►
March
(20)
►
February
(21)
►
January
(24)
►
2008
(504)
►
December
(29)
►
November
(46)
►
October
(48)
►
September
(41)
►
August
(65)
►
July
(30)
►
June
(42)
►
May
(16)
►
April
(53)
►
March
(36)
►
February
(46)
►
January
(52)
►
2007
(190)
►
December
(51)
►
November
(50)
►
October
(30)
►
September
(32)
►
August
(9)
►
July
(6)
►
June
(8)
►
May
(4)
upgrader: Ashkan
3 comments:
یک هزار و یک خوبی بود
سلام ماسو جان. امر خیره؟ :)
چه خوب