Tuesday, January 18, 2011

ده روز پیش که از پلاتوی 1 به پلاتوی 2 هر نیم ساعت یه کار اجرا می‌شد و کار بقیه و ماحصل تمرینشون را دیدیم، لبخند رضایت نشست روی لب گروه که طرح کارگردانی و ایده‌های کار ما که 20دقیقه ازش اجرا شد از هر 10 تا اجرا بهتر بود و تماشاگرها هم راضی بودن.. گفتیم حالا اول هم که نه! قطعن جزء 3تا کار برگزیده‌ای که می‌رن مرحله‌ی بعدی خواهیم بود و با کلی روحیه و امید برگشتیم خونه.

نتایج امشب اومد!

‌بعد از اجرا، همه نگاه پرسش‌گر داشتند که چطور ممکنه؟ یه قسمت از نمایش فیلم افتاد رو پرده و تصویر آقای استاد ظاهر شد.. استادی که جزء هیئت 3نفره‌ی داوران بود! و نفهمیدیم چرا کسی توجه نکرد که نباید یکی از بازیگرها جزء داوران باشه!

دو تا هم‌کلاسی داریم که تصور یکیشون با اون همه ریش و پشم روسری سر کنه، خارج از نمایش هم می‌تونه هممون را ساعت‌ها به خنده وادار کنه.. اون یکی را هم که همین‌طوری می‌بینیم سریعن سوژه جور می‌شه برای خنده.. 20دقیقه از کارشون برابر با 20دقیقه از خنده بود ولی فکر می‌کردیم مهم طرح ِ کارگردانی ست در این مرحله و غیر از وجود این دو تا بازیگر، کارگردانی کم از ایراد نبود..

یک سال هست که این کار به عناوین مختلف اجرا می‌ره. یک‌بار پایان‌نامه‌ی فلانی، یک‌بار در جشنواره‌ی درون شهری، یک‌بار استانی، یک‌بار به بهانه‌ی فلان و تا حالا موفقیتی هم کسب نکرده. کارگردان هم محض ِ این‌که حالا ما هم یه متنی بفرستیم، انگار فرستاد و بعد دید تایید شده و رفت اجرا..

نتایج بازبینی اومد و این 3 تا اثر موردقبول قرار گرفتن.. ناراحتم از بی‌عدالتی آشکار.. هرچقدر منصفانه نگاه می‌کنم و با دید ِ یک بیننده فقط، نه کسی که در کار مشارکت داشته.. انصاف نبود کارمون رد شه.

1 comments:

samira said...

narahat nabash. hame ja pore az bi edalati.. majboorim bejangim.. baraye dafe haye ba'ad.