Sunday, September 14, 2008

پنجشنبه که رسیدم خانه مست شدم از هوای خنک و باران و صدای شرشر یک ریز و رعدبرق نیمه شب.. صبح آفتاب بود و گرما ولی اهمیتی نداشت.. باران شب قبل هنوز خیسی اش را در وجودمان باقی گذاشته بود..

ولی این ابرهای باران زا انگار رد شده اند از روی خانه مان.. گرم ست. خیلی گرم

0 comments: