Tuesday, June 15, 2010

رویای شبانه

تخت‌خوابش را با زحمت از اتاقش آوردیم و گذاشت زیر پنجره، توی هال. گفت اینجا خنک‌تر ست. گفت توی اتاقش بخوابد نمی‌تواند در را باز بگذارد و گرما هم کلافه‌ کننده‌ست. گفت بهتر ست توی هال بخوابیم. به جابجایی تختم فکر نکردم. لامپ‌ها را خاموش کردم. بالشت و ملحفه به دست ولو شدم وسط هال..
- دنیا
- جانم؟
- هوا امشب خیلی بهتره، نه؟
- آره
- کاش یه تراس بزرگ داشتیم که بریم اونجا بخوابم
- پشه‌ها کبابمون می‌کردن
- پشه‌بند باید می‌بستیم
جابجا می‌شوم..
- دردسرش زیاده
سکوت می‌شود کمی
- کاش یه خونه‌ی حیاط دار داشتیم
- اوهوم. خوب بود. با یه حوض وسطش
- آره. با کلی درخت
- درخت آلبالو و آلوچه
- انگور هم دوست دارم
- من این انگور ریزها که قهوه‌ای قرمز هستند را دوست دارم
- سیاه‌ها؟
- نه. یه مدل انگور که سبز زرده. یه مدل هم درشت و سیاهه. اونها هم نه. اینایی که دونه‌های ریز داره و قرمز قهوه‌ای هستند..
- آها ! شستنش سخته
- آره
- انگور لعل شاهرود
- بلد نیستم چیه
- مثل انار ساوه می‌مونه. البته منم انار ساوه را تو تلویزیون دیدم، هرکدوم به چه بزرگی! انگور لعل شاهرود عالیه. خیلی خوشمره ست
- درخت انار هم خوبه
- گوجه سبز
- گیلاس
- گوجه هم خوبه
- بوته ی توت‌فرنگی
- فکر کن بعدازظهرها می‌تونستیم زیر سایه‌ی درخت‌ بشینیم. پنیر تبریزی و نون تازه با خیار و گوجه بخوریم. به به
- با چای تازه دم
- تو باغچه سبزی خوردن هم بکاریم. خب؟
- خب.. حوضمون هم فواره داشته باشه!
- با کاشی‌های آبی فیروزه‌ای
- می‌شه هندونه هم انداخت توش خنک شه
- ماهی گلی
- ..
- ..
- توجه کردی اگه قرار بود هر شب نزدیک هم بخوابیم، بی‌خواب می‌شدیم؟
- الان می‌تونی از من تشکر کنی خونه‌ی دو خوابه پیدا کردم وگرنه مجبور بودیم تو یه گله جا بخوابیم
می‌خندم
- زیر چشممون گود می‌افتاد، فکر می‌کردن معتاد شدیم اونوقت
- شانس آوردیم
.
.
- ولی کاش خونمون حیاط داشت..

3 comments:

عسل said...

الهی
یه ساعت نشستن درختای باغچه نداشته رو گفتن!
ای جان

حبیب said...

اگه حیاط داشت لااقل این آرزوها رو نمیکردین ومی خوابیدین

ساقی said...

وای خیلی ناز بود این مکالمه ی طفلکی شما. هومممممم.