تختخوابش را با زحمت از اتاقش آوردیم و گذاشت زیر پنجره، توی هال. گفت اینجا خنکتر ست. گفت توی اتاقش بخوابد نمیتواند در را باز بگذارد و گرما هم کلافه کنندهست. گفت بهتر ست توی هال بخوابیم. به جابجایی تختم فکر نکردم. لامپها را خاموش کردم. بالشت و ملحفه به دست ولو شدم وسط هال..
- دنیا
- جانم؟
- هوا امشب خیلی بهتره، نه؟
- آره
- کاش یه تراس بزرگ داشتیم که بریم اونجا بخوابم
- پشهها کبابمون میکردن
- پشهبند باید میبستیم
جابجا میشوم..
- دردسرش زیاده
سکوت میشود کمی
- کاش یه خونهی حیاط دار داشتیم
- اوهوم. خوب بود. با یه حوض وسطش
- آره. با کلی درخت
- درخت آلبالو و آلوچه
- انگور هم دوست دارم
- من این انگور ریزها که قهوهای قرمز هستند را دوست دارم
- سیاهها؟
- نه. یه مدل انگور که سبز زرده. یه مدل هم درشت و سیاهه. اونها هم نه. اینایی که دونههای ریز داره و قرمز قهوهای هستند..
- آها ! شستنش سخته
- آره
- انگور لعل شاهرود
- بلد نیستم چیه
- مثل انار ساوه میمونه. البته منم انار ساوه را تو تلویزیون دیدم، هرکدوم به چه بزرگی! انگور لعل شاهرود عالیه. خیلی خوشمره ست
- درخت انار هم خوبه
- گوجه سبز
- گیلاس
- گوجه هم خوبه
- بوته ی توتفرنگی
- فکر کن بعدازظهرها میتونستیم زیر سایهی درخت بشینیم. پنیر تبریزی و نون تازه با خیار و گوجه بخوریم. به به
- با چای تازه دم
- تو باغچه سبزی خوردن هم بکاریم. خب؟
- خب.. حوضمون هم فواره داشته باشه!
- با کاشیهای آبی فیروزهای
- میشه هندونه هم انداخت توش خنک شه
- ماهی گلی
- ..
- ..
- توجه کردی اگه قرار بود هر شب نزدیک هم بخوابیم، بیخواب میشدیم؟
- الان میتونی از من تشکر کنی خونهی دو خوابه پیدا کردم وگرنه مجبور بودیم تو یه گله جا بخوابیم
میخندم
- زیر چشممون گود میافتاد، فکر میکردن معتاد شدیم اونوقت
- شانس آوردیم
.
.
- ولی کاش خونمون حیاط داشت..
Tuesday, June 15, 2010
رویای شبانه
Posted by
Donya
at
6/15/2010
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
3 comments:
الهی
یه ساعت نشستن درختای باغچه نداشته رو گفتن!
ای جان
اگه حیاط داشت لااقل این آرزوها رو نمیکردین ومی خوابیدین
وای خیلی ناز بود این مکالمه ی طفلکی شما. هومممممم.