Tuesday, June 29, 2010

می‌داند دلخورم. می‌گویم: نه .. شوخی می‌کند، قلقلکم می‌دهد، می‌خندد.. جواب که نمی‌گیرد، دراز می‌کشد و دیگر حرفی نمی‌زند..
سرم را بلند می کنم.. آرام خوابش برده. صدای تلویزیون را کم می کنم و می‌نشینم به تماشای فوتبال.
بیدار می‌شود. از گوشه‌ی چشم می‌بینمش. نگاهم به تلویزیون ست..
آرام می‌خزد سمتم و مثل گربه خودش را می چسباند به پاهایم.
دوباره خوابش می‌برد انگار..

0 comments: