شانزدهم دی
پارسال اینموقع با مهتاب بودم. کنار ِ دوستام که از 50 تا مهمون به 15 تا رسید و بیشتر از اینکه خیلیهاشون خبر ندادن که نمیان دلخور بودم ولی با وجود همهی اینها یه بعدازظهر خوب و هیجان انگیز بود در کنار دوستان و تولدبازی..
امروز با زنگ تلفن از خواب پریدم. یک ساعت بعد شال و کلاه کردم و رفتم میدون اصلی شهر دنبال ِ خواهر کوچیکه که اومده چند روزی اینجا باشه. برگشتیم خونه، چای خوردم و رفتم خرید ِ چند تا وسیلهی جا مونده! به قول آقای فروشنده یه دستمال پیرمردی و چند متر کِش!
دانشگاه.. استاد که جلسه بود. تحقیق را گذاشتم تو باکس و بعد تمرین و تمرین..
زمستون رنگ ِ زمستون نداره ولی سرده و کمی بارون میاد! نمیدونم بویایی آدمها مشکل داره یا بعضیها این حس را از دست دادن؟ از بیست فرسخی آقای عین نمیشه رد شد. نفسم را تو سینه حبس میکنم و دلم نمیخواد به هیچ چیزی که دست زده نزدیک شم حتا! کاش میفهمید که حمام چیز خوبی ست..
اینکه کسی سر جای خودش نیست تعجب نباید داشته باشه! نمیدونم چرا هنوز عادت نکردم و یه وقتهایی ناراحتم میکنه..
روز اول دو نفر سرماخورده بودند.. روز بعد یه نفر دیگه مریض بود.. روز بعد یکی دیگه.. امروز من و یک نفر دیگه گلودرد داشتیم.. کل گروه رو به مریضی داره حرکت میکنه..
پارسال اینموقع با مهتاب بودم. کنار ِ دوستام که از 50 تا مهمون به 15 تا رسید و بیشتر از اینکه خیلیهاشون خبر ندادن که نمیان دلخور بودم ولی با وجود همهی اینها یه بعدازظهر خوب و هیجان انگیز بود در کنار دوستان و تولدبازی..
امروز با زنگ تلفن از خواب پریدم. یک ساعت بعد شال و کلاه کردم و رفتم میدون اصلی شهر دنبال ِ خواهر کوچیکه که اومده چند روزی اینجا باشه. برگشتیم خونه، چای خوردم و رفتم خرید ِ چند تا وسیلهی جا مونده! به قول آقای فروشنده یه دستمال پیرمردی و چند متر کِش!
دانشگاه.. استاد که جلسه بود. تحقیق را گذاشتم تو باکس و بعد تمرین و تمرین..
زمستون رنگ ِ زمستون نداره ولی سرده و کمی بارون میاد! نمیدونم بویایی آدمها مشکل داره یا بعضیها این حس را از دست دادن؟ از بیست فرسخی آقای عین نمیشه رد شد. نفسم را تو سینه حبس میکنم و دلم نمیخواد به هیچ چیزی که دست زده نزدیک شم حتا! کاش میفهمید که حمام چیز خوبی ست..
اینکه کسی سر جای خودش نیست تعجب نباید داشته باشه! نمیدونم چرا هنوز عادت نکردم و یه وقتهایی ناراحتم میکنه..
روز اول دو نفر سرماخورده بودند.. روز بعد یه نفر دیگه مریض بود.. روز بعد یکی دیگه.. امروز من و یک نفر دیگه گلودرد داشتیم.. کل گروه رو به مریضی داره حرکت میکنه..
1 comments:
پیشاپیش تولدت مبارک