Tuesday, December 11, 2007

چند روزی هست که دیگر من مخاطب کلامش نیستم. اسمش می شود قهر؟ نمی دانم.. بیشتر وقتم را دور از چشمانش می گذرانم و دیگر غر هم نمی زند. حرفهایش را انگار به دیگری می زند. سؤال هایش را از دیگری می پرسد و من دیده نمی شوم..
این شاید بد نیست برای من که از هجوم غرغر ها در امان باشم ولی ترسم از طوفانی ست که بی خبر نازل شود.