Wednesday, October 8, 2008

دختره دیشب زنگ زده که فردا بعد از ظهر باید بیایی برای چیدن سفره ی عقد! می گویم عزیزم مگه من نگفتم لطف کن زودتر به من خبر بده. من بعدازظهر نوبت آرایشگاه دارم و زودتر خبر بده تا ساعتش را عوض کنم؟
و دیگر نمی گویم من دیروز 2بار زنگ زدم بهت و پرسیدم کاری نداری؟ برنامه ات را زودتر مشخص کن من تکلیفم را بدانم.. بی خیال می شوم! به عروس نباید زیاد غر زد
آسمان ریسمان می بافد که صاحب تالار را پیدا نکردم تازه گوشی اش را روشن کرده و گفته فردا می توانید بیایید برای چیدن سفره و می گوید دنیا تو رو خدا! نیای من چه کار کنم؟
می گویم نگران نباش.. میام
صبح خودم را به زور از رختخواب می کشم بیرون. گوشی تلفن را می گیرم دستم و دفترچه تلفن را می گذارم جلویم
زنگ می زنم آژانس هواپیمایی و می دانم الان جواب خواهم شنید جا نداریم و ... می گویم : می دانم پرواز جمعه پر باید باشه الان ولی لطفن اگه کنسلی داشت می شه برای من یه بلیط رزرو کنید؟ خیلی ضروریه و حتمن این بلیط را می خوام و از این حرفها
گوشی را قطع می کنم و در دفترچه دنبال شماره ی بعدی می گردم. سرم را بلند می کنم و شیمن روبرویم نشسته و با خنده می گوید: دستت درد نکنه! می خوای امروز برم؟ خیلی فوریه جمعه حتمن برم؟
می گویم برای من مسئله ای نیست تا چند هفته ی دیگه هم بمونی. خوشحال هم می شم! نمی خوام مشروط شی! زودتر برو سر درس و مشقت عزیزم
زنگ می زنم آرایشگاه.. قبل از ساعت 5 وقت ندارد. خانم آرایشگاه می خواهد در جلسه ی مدرسه ی پسرش شرکت کند. می گوید ساعت 11 و نیم می تونی بیای؟
یک ساعت وقت دارم برای کارهای باقیمانده..
زنگ می زنم خیاطی. می گوید بعدازظهر زنگ بزن. اگه تا اون موقع بتونم لباست را آماده کنم که غروب بیا و بگیر.. وگرنه فردا صبح باید بهت بدم. می گویم ایرادی نداره.
از خانه می زنم بیرون.. می روم بانک و بیخیال خرید می شوم. شیمن و مامان می روند برای خرید سکه
موها را به قول خودش ماساژ می دهد عصبی ام می کند. آخرش می گویم تار موهام نازکه.. اینجوری فقط گره می خوره. دوباره فرچه ی رنگ را می زند به موها و دوباره به قول خودش ماساژ موها
می پرسد فقط مرتبش کنم یا یه مدل برات بزنم؟ بذار تیکه تیکه اش کنم یه تنوعی هم بشه و موهات از یه دست بودن در بیاد..
باز موها را می سپارم دست آرایشگر. می گویم فقط کوتاه نشه خیلی. پایین موهایم را نشان می دهد و می گوید انقدر از پایینش فقط کوتاه می کنم برای مرتب شدنش.. و حدود یک سانت از پایین موهایم را قیچی می کند
می گوید خوبه به ابروهات دست هم نمی زنی.. باز خالی شده! یه مدت خوب شده بود..

یه قول شیمن قیافه ام شبیه آدمیزاد ها می شود. موهای رنگ شده، کوتاه شده، سشوار کشیده با ابروهای مرتب. خودم خوشحال می شوم

می رسم خانه زنگ می زنم بپرسم کی باید بروم؟ عروس خانم منزل نیستند و راحله می گوید از سالن زنگ زدند و گفتند امروز نمی شه سفره را بچینید. باید فردا صبح بری