Wednesday, October 8, 2008

استعدادهای جدید و شاید هم توانایی جدید در خودم کشف کردم
اول تمام تربچه ها و پیازچه ها را تمیز کردم و به اصطلاح پاک کردم - بر وزن سبزی پاک کردن- و حتی اشکهایم سرازیر شد موقع تمیز کردن پیازچه ها! بهتر ست بگویم در عمل انجام شده قرار گرفتم. یکهو یک عالمه پیازچه و تربچه گذاشتن جلوم و گفتن نمی دونستیم چجوری باید پاکشون می کردیم و این تخصصی بود و باید خودت می بودی!! - فکررررر کن! مامانم تا حالا نتونسته منو راضی به سبزی پاک کردن کنه! تخصصی اونوقت؟- بجایش 3-4 نفری افتادن به جان جعفری ها و سه سوته پاک کردن. آخه دیگه جعفری پاک کردن کار داشت؟ منم بلد بودم خب..
با چاقو افتادم به جان کلم های سفید و قرمز. اولی را سعی کردم آبرومند درست کنم ولی دومی را بدون اشتباه تبدیل کردم به آنچه باید می شد!
بعد سیب ها که باید برش می خورد و بعد هم تربچه ها.. دو سه تای اول به سختی به گل!! تبدیل شد ولی بعد یک سبد تربچه را تند و بی وقفه برش زدم..
تمام این کارها هم همینجوری افتاد گردنم در راستای چیدمان سفره ی عقد و سبزی آرایی و میوه آرایی موجود در سفره و این قرتی بازیها! منم به صورت خودجوش! شروع کردم به برش دادن.. نتیجه اش هم برای بار اول چیزی در حد خیلی خوب بود.
ساعت 11 و نیم شب هم رسیدم خانه و بالاخره این کارهای اولیه انجام شد. حالا صبح زود باید بیدار شوم و بروم دست هنرم را بچینم در تالار..
آخ.. یادم نرود اسپند رنگی باید بگیرم و شمع ! خوبه براش لیست خرید نوشته بودم و باز یادش رفت.. هاه

0 comments: