تمام تابستان از کوچه که خارج می شدم و بالای این خیابان می ایستادم به انتظار تاکسی، روبروی این کارخانه ی چای.. عطر چای به مشام می رسید..
امروز که در خانه را باز کردم تا بروم بیرون.. عطر چای پیچید و کوچه پر بود از این عطر فوق العاده.. انگار بادها که وزیدن گرفته اند این عطر دل انگیز تا خانه ی ما هم می رسد..
Sunday, October 12, 2008
سرمست می شوم از عطر چای
Posted by Donya at 10/12/2008