دستم آرام خزید کنار بالشتم.. صدای گوشی را خفه کردم. ساعت 10 بود. فکر کردم وقت هست هنوز..
از ساعت11 تا حوالی 1 و نیم، استاد میخواست بیوقفه حرف بزند. تازه اگر مثل هفتهی قبل تا ساعت 3 نگهمان نمیداشت.
پتو را کشیدم تا زیر چانهام و با چشمهای بسته به هرچه از اول ترم سر این کلاس یاد گرفته بودم، فکر کردم..
گفته بود روی طراحی صحنهی یکی از فیلمها کار کنیم. انجام داده بودیم؟ نچ. ازمان کار خواسته بود؟ نچ
گیر فضا بودیم و چه آن وقت؟ از اینور پریده بودیم آنور و هیچ چیزی هم دستگیرمان نشده بود. یکی بیایید جمعبندی کند اینهمه ساعت حرف را !
فقط حرف بود و کلمه با کمتر از یک صفحه یادداشت و نت برداری.
فیلم دیده بودیم از تکنولوژی عهد بوق که یک زمانی پیشرفته بود و حالا عادی ! با یکی، دو تا کنسرت موسیقی. این قسمتش خوب بود.
تقریبن هیچ بازدهی مثبتی حضور در کلاس و این جلسات نداشت که بفهمم چه یاد گرفتیم حالا که رسیدیم به ته ترم.
از این پهلو به آن پهلو شدم..
موبایلم زنگ خورد. شماره ی ناشناس.. صدایش را قطع کردم و دوباره به خواب رفتم.
از ساعت11 تا حوالی 1 و نیم، استاد میخواست بیوقفه حرف بزند. تازه اگر مثل هفتهی قبل تا ساعت 3 نگهمان نمیداشت.
پتو را کشیدم تا زیر چانهام و با چشمهای بسته به هرچه از اول ترم سر این کلاس یاد گرفته بودم، فکر کردم..
گفته بود روی طراحی صحنهی یکی از فیلمها کار کنیم. انجام داده بودیم؟ نچ. ازمان کار خواسته بود؟ نچ
گیر فضا بودیم و چه آن وقت؟ از اینور پریده بودیم آنور و هیچ چیزی هم دستگیرمان نشده بود. یکی بیایید جمعبندی کند اینهمه ساعت حرف را !
فقط حرف بود و کلمه با کمتر از یک صفحه یادداشت و نت برداری.
فیلم دیده بودیم از تکنولوژی عهد بوق که یک زمانی پیشرفته بود و حالا عادی ! با یکی، دو تا کنسرت موسیقی. این قسمتش خوب بود.
تقریبن هیچ بازدهی مثبتی حضور در کلاس و این جلسات نداشت که بفهمم چه یاد گرفتیم حالا که رسیدیم به ته ترم.
از این پهلو به آن پهلو شدم..
موبایلم زنگ خورد. شماره ی ناشناس.. صدایش را قطع کردم و دوباره به خواب رفتم.
0 comments: