Thursday, September 9, 2010

نمی‌رسم

نمی‌فهمم زمان چجوری می‌گذره
اتفاق خاصی نمی‌افته که بگم وقتم با این پر شده و گذشته.. نگاه می‌کنم به ساعت ظهر شده.. دوباره بعدازظهره.. دوباره غروب شده و هوا داره تاریک می‌شه.. کمی بعد ساعت از 10 گذشته.. نیمه‌شب آروم و بی‌خبر عبور می‌کنه و کم کم صبح سر می‌رسه..
نگاه می‌کنم به ساعت شده 2 - 3- 4 و فکر می‌کنم باید بخوابم
و می‌گذره به سرعت
استرس می‌گیرم از اینهمه سرعت و گذر

1 comments:

حبیب said...

هیچکدوم نمی فهمیم که زمان چطور میگذره... تا به خودمون بیاییم سالها گذشته.عین برق وباد