کتابهایم مانده بود شهسوار.. همهی کتابهای نخواندهام که میشد این مدت خواند روی هم مانده بود آنجا. دیروز سرک کشیدم بینشان حتا یادم رفته بود چند تا از کتابها را.
دیشب خوابم نمیبرد. شروع کردم به خواندن " شال بامو " تا اینجا دوستش داشتم. این حس نمناک و بارانی که بین خطوط ست و هوای آشنایش را دوست دارم. احساس راضی از خودم دارم که بدون نیاز به پانویس میتوانم اشعار گیلکی بین متن را بخوانم.. حتا فکر کردم چه خوب بود اگر همهی این خاطرات و حرفها را با گویش گیلکی تعریف میکرد..
دیشب خوابم نمیبرد. شروع کردم به خواندن " شال بامو " تا اینجا دوستش داشتم. این حس نمناک و بارانی که بین خطوط ست و هوای آشنایش را دوست دارم. احساس راضی از خودم دارم که بدون نیاز به پانویس میتوانم اشعار گیلکی بین متن را بخوانم.. حتا فکر کردم چه خوب بود اگر همهی این خاطرات و حرفها را با گویش گیلکی تعریف میکرد..
1 comments:
چه خوب که به زبان ولهجه بومی خودتون اینقدر علاقه دارید وبراتون مهمه