سرم درد میکنه در حد انفجار. از اون سردردهایی که هر چیزی و بویی حالت را بد میکنه. دستم را نمیتونم بیارم نزدیک دماغم. دلم آشوب میشه از بوی سیگار. چشمهام درد می کنه. در حد بیرون پریدن از کاسه..
فکم درد میکنه. گاهی به سختی دهنم را باز میکنم تا دندونهای چفتشده کمتر فشار بیاره روی هم..
اشکمه، دردمه.. دلم میخواد سرم را بشکافم تا یه ذره هوای تازه بخوره که اینجوری نباشه..
بعد دعوامه با خودم. میگم جمع کن خودتو! گریه زاری و ننه من غریبم بازی در نیار. این چه وضعیه؟
تو هم همش مریضی لعنتی.. خستهم کردی
بعد نوشت: رفتم حمام خودم را سابیدم، مثل این آدمهای وسواسی. دیوانه شدم شاید. میخواستم هیچ بویی بر جا نماند. قبلش بالا آورده بودم. نمیدانم فکم چرا درد می کند ولی خیلی درد میکند انگار که کسی مشت کوبیده باشد بهش یا همهی دندانهایم فریاد میزنند و پیچیده دردشان در هم.
سرم را چنگ زدم شاید راه نفوذی باشد به لایههای زیرین که از درد خلاص شوم. بیفایده بود. دو تا استامینوفن 500 خوردهام و در انتظار معجزهی اتمام ِ درد..
فکم درد میکنه. گاهی به سختی دهنم را باز میکنم تا دندونهای چفتشده کمتر فشار بیاره روی هم..
اشکمه، دردمه.. دلم میخواد سرم را بشکافم تا یه ذره هوای تازه بخوره که اینجوری نباشه..
بعد دعوامه با خودم. میگم جمع کن خودتو! گریه زاری و ننه من غریبم بازی در نیار. این چه وضعیه؟
تو هم همش مریضی لعنتی.. خستهم کردی
بعد نوشت: رفتم حمام خودم را سابیدم، مثل این آدمهای وسواسی. دیوانه شدم شاید. میخواستم هیچ بویی بر جا نماند. قبلش بالا آورده بودم. نمیدانم فکم چرا درد می کند ولی خیلی درد میکند انگار که کسی مشت کوبیده باشد بهش یا همهی دندانهایم فریاد میزنند و پیچیده دردشان در هم.
سرم را چنگ زدم شاید راه نفوذی باشد به لایههای زیرین که از درد خلاص شوم. بیفایده بود. دو تا استامینوفن 500 خوردهام و در انتظار معجزهی اتمام ِ درد..
پوست دستم خشک شده، مرطوب کننده نمیزنم بهش برای فرار از بوی تازه.. حالا بوی شامپو و صابون گرفتهام و راه خلاصی از بوها وجود ندارد..
2 comments:
:(
خب بهترین کار تو این سردرد ها دوری از همون بو هاست. مخصوصا بوهای مثل ادوکلن یا همون سیگار...