Thursday, January 3, 2008

من این وضع را دوست ندارم. روزی چندین بار و شاید هزار بار و شاید هم بیشتر به خودم یادآوری می کنم دارم اشتباه می کنم و این درست نیست. نباید اینجوری باشه.
ولی راه دیگری بلد نیستم. حرف زدن هم بلد نیستم. ما حرف زدن با هم را یاد نگرفتیم.
بدم میاد از اشک هایی که تند تند سرازیر می شه و نمی ذاره حرف بزنم.