این روزها اشکم زیادی دم مشکم آمده..
اجازه ی حرف زدن را سلب می کند از من.
حتی فرصت حرف زدن با خودم را...
Thursday, January 3, 2008
بغض های خلاص نشدنی
ماسو یعنی روشنایی ماه
-
این‌جا جایی برای نوشتن، نوشتن و نوشتن
برای حرف‌های خودم با خودم
-
این‌جا جایی برای نوشتن، نوشتن و نوشتن
برای حرف‌های خودم با خودم
Link Dump
Blog Archive
-
▼
2008
(504)
-
▼
January
(52)
- این روزها هیچی بدتر از خوردن زهر ماری به اسم اکسپک...
- ساعت 7 صبح با اولین ضربه ای که وارد می شه از خواب ...
- بخت ِ مو اگر بخت بی، گیس خرم لخت بی*
- سرفه بدم خدمتتون؟
- اندرحکایت سفر 3
- اندرحکایت سفر 2
- اندرحکایت سفر 1
- سرمای جان فرسا
- سلام
- آخرین روز دی ماه
- دورها آوازیست؟
- .
- دارم مریض می شم فکر کنم
- من و اینهمه هوش و فراست
- شب و هیچ
- فقط همین
- نمی ترسم از تنهایی
- تو نباید باشی
- من دلم شور می زنه
- ساعت 3 و نیم صبحه که گوشی دینا صداش در میاد و دینا...
- اتاق برفی
- دیشب با یه صدای گرومب همه از جا پریدیم و کمی بعد ب...
- کاشف زمستانی
- آخرین خبر
- *همیشه می تواند اتفاق بدتری در انتظار باشد
- وفور نعمت
- چرااا ؟
- بالاخره این سکوت شکسته شد. حس خوبی ندارم اصلن.
- دیوونه ای
- من مرسی
- 24
- ابهام 24 ساله
- می میرم آخرش
- خود مرکز جهان بینی
- عاشقانه ای برای خواهرم
- برف
- گفته بودم شکنجه گر خوبی هستی؟
- ابتدای ویرانی
- تو باید و باید و باید خوشبخت شوی
- بعد از چند ماه یهو هوس کردم نامجو گوش بدم. دقیقن ا...
- لیوان داغ قهوه را با یک دست و پیش دستی که سه عدد ش...
- همه ی روزها حرفی دارند
- اردک . مرغابی . پنی سیلین
- می گم از کارهام خوششون اومده ظاهرن! مثل اینکه استا...
- من این وضع را دوست ندارم. روزی چندین بار و شاید هز...
- بغض های خلاص نشدنی
- گاهی بابا به شوخی می گه اگه یه دسته ترب کاشته بودم...
- سکوت
- سه شنبه ی گم شده
- هوم؟
- دانایان کل
- چه خبره؟ یه ذره یواش تر لطفن
-
▼
January
(52)
![[Powered by Blogger]](http://buttons.blogger.com/bloggerbutton1.gif){kind=small}
