Tuesday, January 15, 2008

نمی ترسم از تنهایی

تمام این یک سال گذشته فرصت داشتی از نو بسازی. یک زندگی بهتر داشته باشی ولی چی نصیب خودت کردی؟ تمام موقعیت هات را هم از دست دادی.. من چی رو باید باور کنم؟ تو برای من یه باور مُرده ای.. تصویری در گذشته..

واقعن باور داری حرفهات را؟ اگه قرار به پرینت گرفتن و نگهداری از حرفهای من هست.. تو هم متن تمام sms ها و ای میل هایی که خردم کردی، لهم کردی، شخصیتم را به سخره گرفتی را جلوت بذار تا برای ابد روت نشه بهم بگی " بمون "

فراموش نکن که تو هر درد و مرضی که بوده به من نسبت دادی و همون منطقی که شما داری نباید حکم به زندگی با چنین آدم آنرمالی بده مطمئنن!

خوشم میاد حرفهات را زود فراموش می کنی.. خیلی زود فراموش می کنی که چجوری لهم کردی. تو با تخریب من چی را می خوای بدست بیاری؟

حرف اول و آخرت توی تمام این سالها و به خصوص این یک ساله این بوده که همه می رن و فقط تو می مونی. همش در تلاشی این باور را تزریق کنی به من که در تنهایی خواهم پوسید و دق می کنم! چون هیچ کسی حتی نزدیک ترین دوستهام هم تا ابد نخواهند بود و تنهام می ذارن.
تمام مدت فکر کردی که پر و بال به من دادی و حمایتم کردی. تو فقط تمام عزمت را جزم کردی تا اعتماد به نفسم را بگیری از من. که من بی تو یک موجود تنهای مفلوک خواهم بود در آینده. که الان نمی فهمم ولی 10 سال دیگه که همه رفتن پی زندگیشون من می مونم و حوض خالی و تنهاییم.
تو چرا می ترسی؟ اگه کسی باید نگران همچین روزی باشه من باید باشم، نه تو.. تو چرا به قول خودت از غرور و شخصیتت می گذری و اینهمه فداکاری می کنی که من به چنین روزی نرسم؟
تو که همیشه طرز فکر و نظر منو به مسخره گرفتی و مثل دخترک لوسی که فقط باید ناز و نوازشش کرد، روی پا نشوند و لقمه گذاشت دهنش به من نگاه می کنی، چطور انتظار داری که من فکر کنم بدون تو چیزی در زندگیم کم خواهد بود؟

این را تو گفتی؟ نه؟ : تمام اون آدمها را 10 سال دیگه هم می بینی.. اونوقت من نیستم ولی یاد حرف من بیفت و ببین. اون روز دیگه قضاوت یه جور دیگه ست.. روزگار خودش معامله خوبیه..
و صدها sms دیگر با همین مضمونها..

این را امروز تو نوشتی، نه؟
گفتم دلیل
نوشتی می خواهم به ایده آلم برسم
ایده آلی که خود را در مرکز جهان تصور می کنی و همه به شعاع مشخص در دور تومی چرخند
از بودن با دوستان نوشتی کدامین دوست؟ دخترهایش را که من دیدم و پسرهایش را هم که خودت می بینی ...تا مجرد هستند هستند و تا متاهل می شوند را هم می بینی همه رو می بینی همه رو فرصت زیاد داری برا رفتن ولی برا برگشت همیشه فرصت نیست پس بهتر ببین
کدامین دوست؟ فیروزه لابد که از آرمان در تمام لحظات بودنش در لاهیجان جدا نمی شد و بغضهایت بر روی وبلاگت متجلی می شد...ازین دست بسیارند و بنا بر دیدنشان نیست ...
فلان معلم بیسار معلم دیروزی لابد ..چه شد ؟ احوالی گرفتند و ساپورت کردند این روزها ؟
درتمام زمانهایی که به چشم دیدند و حس کردند لحظه های گذشته خودشان را ...پا پیش گذاشتند؟ برا مشغول کردنت ؟ برا بیرون کشیدن ازین ورطه؟
خوش به حالشان بغض قدیمی و کورشان را بر سر یک مرد ! خالی کردند و بعدش هم ...

خواندند و خواندند که باید این کار را بکنی و بسیار کار را باید ایستاد در جلو ظلم
قورباغه های مرداب که یک عمر از اقیانوس برایت خواندند بدون این که عظمت اقیانوس را چشیده باشند
من از خودم و تو حرف نمی زنم ...از تاریخ وخدا و آینده و امروز فردا نمی نویسم از انسانیت برایت می نویسم که گم شده ...از بغض و کینه می نویسم ...از لجاجت ...از چشم بستن بر روی همه چیز...از خود مرکز جهان بینی و خود مطلق بینی ...از ندیدن ها و گذشتن ها ...من محکوم به این هستم که ندیدم ولی خوش به حال تو که دیدی
ندیدن و ندانستن عیب بزرگی ست و یا دیدن و گذشتن؟ من ندیدم ولی تو دیدی و گذشتی
آن قدر از بخشش و اشتباهاتم برایت نوشتم که تبدیل به یک باور شده بود برایمان که تنها کسی که باید ببخشد تویی وتنها کسی که باید بخشیده شود من هستم و این تو هستی که باید ببخشی..چه
طنز غریبی

یعنی من انقدر دست و پا چلفتی و بی فکر و نظر هستم؟ یعنی من همان دختر 4- 5 ساله ی بی اراده ای هستم که اگر به من بگویند این خوب ست و این بد، چشم بسته قبول می کنم؟
چرا فکر می کنی کسی باید باشه حتمن تا ساپورتم کنه؟ چرا فکر می کنی دوست خوب اونیه که همیشه ور دلم باشه و لابد به خاطر من تا ابد دنبال زندگیش نره، فیروزه یا مهسا ازدواج نکنن تا خوب بودنشان را ثابت کنند؟

برای خودم متأسفم اگر واقعن چنین موجودی هستم..


پ.ن: ممنون می شم بی نام و نشان کامنت نذارید!

2 comments:

Anonymous said...

ول کن این حرفا رو دختر ...یه آدم مرده که اینهمه ارزش وقت گذاشتن نداره ...بزار مثه مگس یه مدت وزوز کنه و بعد خودش خفه میشه ... اگه قراره یه بار زندگی کنیم چرا اون یه بار واسه دل خودمون نباشه؟

Anonymous said...

...