Wednesday, January 16, 2008

شب و هیچ

زنگ زدم به شبنم. 2 بار..
می خواستم ببینم خبری داره یا نه؟ کی می یاد؟ یا اصلن می یاد؟ قرار بود بیاد قبل از اینکه برف بباره..

نتونستم زنگ بزنم به میهن. چیزی از "نسیم" در خاطرم پیدا نمی کنم. مطمئن نیستم دیدمش یا نه؟ ولی انگار حقیقت بوده..

لابد مثل اکثر مواقع گوشیش سایلنت بوده. زنگ زدم 2 بار پشت سر هم..

هوس بوی تند سیگار شبنم را کردم. شب نشینی، چای و سیگار و حرف و حرف و سکوت ...
و شبنم که موقع خواب تازه یادش افتاده بود باید طرح یک نمایشنامه بنویسه..

2 comments:

. said...

آره مثکه :ي

Anonymous said...

من بدجوری دلم می خواد تو یک فرصتی باهات گپ بزنم .. بدجور ... می بوسمت این دفعه شش هزار بار ...