Monday, June 9, 2008

تصمیم داشتم امسال تابستان خلوت تری داشته باشم و تعداد کلاس هام را کم کنم. اولش فقط 3 تا کلاس برای تابستون امسال تو کانون داشتم که برابر بود با 2 روز در هفته. این یعنی با نه گفتن به مهدکودک ها که اواخر خرداد تازه یاد برنامه ریزی می افتن و تماس می گیرن، من به خواسته ام می رسیدم.
امروز فهمیدم یه کلاس نقاشی اضافه کردن که احتمالن می شه 2 تا. یعنی برابر با همون 5 تا کلاسی که پارسال داشتم.
به خانم جیم هم به علت رودروایسی و سلام علیک و اینها.. قول دادم یه تایم خالی براش بذارم. و باز مثل پارسال یه کلاس نقاشی و یه سفال تو مهدکودکش خواهم داشت.
فقط می مونه دو تا کلاس سفالی که پارسال تو یه مهدکودک دیگه داشتم که با وجود 3 روز در هفته ای که باید برم رشت، اصلن وقت ندارم و می تونم خوشحال باشم که یک جا را حذف کردم!
پارسال از شنبه تا سه شنبه، صبح و بعدازظهر کلاس داشتم ولی برنامه ریزی ها جوری تنظیم شده بود که به 3 روز آخر هفته خدشه ای وارد نشه. فقط یکی، دو جلسه چهارشنبه کلاس جبرانی گذاشتم.
امسال از اول تیر ماه شنبه تا سه شنبه، صبح و بعدازظهر پر شده به اضافه ی چهارشنبه صبح تا ظهر!
مثلن خواستم امسال کلاس بر ندارم و آسوده خاطر باشم.. نشد که!

بی ربط عطف به بی ربطیانه ی پست قبلی: خب شاید هم ننوشتم! نمی دونم.. باز وبلاگ ِ زندگیم داره زیاد می شه. این روزها زیادی هم می نویسم! برگه های سفید دفترچه ی سرمه ای سیاه می شه. وبلاگ ها تند تر آپدیت می شن. تازه یه سری از نوشته ها هم مشمول گذر زمان می شه و یا به هر دلیلی دیلیت می شه. تازه شانس آوردم صفحه ی اول بلاگر فیلتره، هنوز مشکل دسترسی من به اینترنت هم حل نشده. نمی دونم این یک هفته ای که قولش را دادن چرا هیچ وقتی نمیاد ظاهرن! باید دوباره تماس بگیرم..

1 comments:

Anonymous said...

ye eteraf
dashtam degh mikardam tu ghorbate in lahzeha
dashtam fekr mikardam man ye vaghti ye alame dust dashtam
ama enghadr dargir budam o soraghe hichki naraftam,hame ham man o yadeshun rafte
...
khub shod to umadi
...
doa kon dokhi
kheyli doa kon,kheyli