هنوز هیچ چیزی ملال آور تر و سهمگین تر از صبح زود بیدار شدن نیست، اونم وقتی که باید سریع خودت را از رختخوابت جدا کنی و بزنی بیرون!
لذت بخش ترین لحظه ی دنیا هم وقتیه که صبح زودتر بیدار شدی و می دونی هیچ برنامه ی اجباری وجود ندارد.
بعد از چند تا کش و قوس پا می شی، دست و صورتت را می شوری. با خوش اخلاقی تمام، خودت را به یک لیوان چای داغ و خوشرنگ مهمون می کنی..
Tuesday, June 10, 2008
Posted by Donya at 6/10/2008
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
2 comments:
و بعدش هم چیک چیک باران ببارد که بخندی به تمام کسانی که خیس میشوند
..دی
من که تو عمرم هیچ وقت به اندازه ی اون 4 روزی که تو خارک بودم از صبحاش لذت نبردم
ماه رمضون و صدای اذون مسجد دانشگاه و نگاه کردن به شعله های شرکت نفت و ...